کانون فرهنگی مرکز اندیشه کوثر

دارای مجوز فعالیت از سازمان تبلیغات اسلامی استان خراسان رضوی
مشخصات بلاگ
کانون فرهنگی مرکز اندیشه کوثر

سلام علیکم
لاحول و لا قوه الا بالله
ان شاء الله با عنایت حضرت فاطمه سلام الله علیها، وبلاگ مرکز اندیشه کوثر توسط جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی زیر نظر تشکیلات محبان الزهرا (س) از تاریخ 7 اسفند 1399 مصادف با ولادت امام علی (ع) آغاز به کار می کند. امید است نگاه ویژه آن حضرت شامل حال این تشکیلات گردد و عنایات ایشان هادی و گره گشای راهمان باشد.
پروردگارا ما را برای خودت و برای راهت و برای نظام اسلامی و انقلاب مهدوی تربیت بفرما.
یا علی

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

نباید غافل شد که در میان دشمنی دشمنان ، بر نحوه دوستی مدعیان نیز نظارت کنیم...

شاید بتوان گفت در حال حاضر روسیه و چین، ایران را ضربه گیر خودشان کرده اند؛ زیرا که جدال روسیه و چین با غرب حتمی بوده ولی به نوعی تلاش می کنند تا آن را عقب بیاندازند یا سیاست گذر از بغل را در پیش گیرند. علی الخصوص اینکه در حال حاضر سطح تنش روسیه با اروپا و چین با آمریکا به حد بی سابقه ای افزایش یافته است؛ پس آنها نیز مجبورند وسط میدان بیایند...

دیپلماسی ایرانی اگر باهوش باشد جنگ قطعی خودش با غرب را باید آنقدر تأخیر بیاندازد که روسیه و چین دیگر نتوانند شانه خالی کنند...

روسیه با غرب درگیری نظامی دارد، ولی منافع ملی آنها ایجاب می کند که ایران را جلو نگه دارند تا جایی که تضعیف آمریکا در جنگ با ایران فاکتور شود. زیرا به لحاظ ژئوپلتیک ایران به منطقه خطر نزدیک تر است تا آنها و قطعاً نوبت ایران زودتر خواهد رسید. منتهی اینجا سیاست خارجی ماست که باید شروع کند به دیپلماسی شبکه ای و تهاجمی تا روسیه متقاعد شود که سهم خودش را در این جنگ بپردازد. به شرط آن که وزارت امور خارجه با ابتکار عمل نسبت به ارسال سیگنال قوت اقدام کند نه ژست بیچارگی...

و اما چین ... چین از نظر داخلی پاشنه آشیل های خطرناکی دارد که باید خیلی مراقب باشد. مثل قومیت گرایی، مثل خطر رکود احتمالی و بحران اجتماعی و همچنین محاصره دریایی از سوی دشمنانش... از دید دیپلماسی شبکه ای باید به چین القا کرد که ایران با آمریکا در حال مذاکره برای همکاری است تا فشارهای اقتصادی را کم کند و علاوه بر کاهش تحریم ها ، پیشنهاد سرمایه گذاری در ایران نیز داده شده است...  و این در حالی است که چون رقیب اول آمریکا در فاز جنگ اقتصادی چین می باشد، اگر ما پیشنهاد ایالات متحده را رد کنیم، خیلی برای ایران گران تمام خواهد شود... بنابراین در این بین شما چینی ها چه نقشی را می توانید ایفا کنید؟ ما می توانیم در قبال سرمایه گذاری بیشتر چین در ایران و فعال نمودن بندرها و کریدورهای هوایی و زمینی، پشتیبانی نظامی، همکاری در پروژه های فضایی و هسته ای و ... مذاکرات با آمریکا را نیمه کاره رها نموده، و حتی با میانجیگری و نفوذی که در کشورهای مسلمان مانند پاکستان و مالزی و اندونزی داریم آنها را به سوی چین سوق داده تا سطح همکاری با آمریکا را کاهش دهند.

می توان حدس زد که شاید قیافه بیچارگی از سوی وزارت خارجه و قیافه اقتدار از سوی مسئولین غیر دولتی و نظامیون یک وضعیت ابهام آمیز را برای غرب و شرق ایجاد می کند.

ابهام در اینکه ایران در چه شرایطی هست؟

شرایطش طوری هست که با یک بزن و فرار کن دچار بحران شود؟

 یا نیاز به شورش از درون جامعه دارد؟

یا باید با ایران وارد درگیری مفصل شد؟

 همین مسئله شاید جنگ حتمی را به عقب انداخته باشد...

حال اینکه این مدل استراتژی آیا قبلا در تاریخ چه از بعد زمان و چه از بعد مکان سابقه داشته است یا نه، جای بحث دارد... و آیا به شرط وجود، نتیجه مطلوب هم داشته است یا خیر؟

به هر صورت در حال حاضر نظام می تواند استراتژی دوگانه در نقش پلیس خوب ، پلیس بد را داشته باشد تا دشمن را مستاصل نماید... همین دوگانگی پلیس خوب و بد را با سیاست ابهام آمیز1 می توان مطرح کرد.

به عنوان مثال به صورت غیرمستقیم به غرب این پیام مخابره شود که نیروهای مسلح اصرار دارند که برای بازدارندگی دشمن ساخت بمب اتم را نهایی کنند و یا غافلگیرانه علیه یکی از متحدان غرب ماجراجویی نمایند،  و تا الان دولت مانع این امر شده است به شرط آنکه از سوی غرب انتظارات هر دو طرف برآورده شود! پس بیایید مذاکره کنیم و الا ...

یا اینکه عده ای در داخل حرف از تغییر دکترین هسته ای می زنند...

از سوی دیگر وزیر خارجه هم راستا با دشمن به صورت رسمی نابودی کامل سایت های هسته ای را اعلام می کند...

ولی نباید این امر دشمن را از نبود بازدارندگی هسته ای در کشور مطمئن کند زیرا مجدد حمله سنگین تری می کنند. واکنش های دیوانه وار ترامپ را بارها مشاهده کرده ایم!

از طرفی مسئله هسته ای ما بعد از بمباران کاملا پنهان شد و این خود باعث سردرگمی دشمن می شود...

همچنین می توان اینگونه به دشمن فهماند که « این امکان وجود دارد به خاطر حمله احمقانه شما، جریان تندرو درون حاکمیت ممکن است افکار عمومی جامعه ایرانی و حتی جامعه جهانی را به ساخت بمب اتم مجاب کنند. در نتیجه از ایران عذرخواهی کنید، غرامت بپردازید، ترمز نتانیاهو را بکشید وگرنه امکان دارد چند روز دیگر زلزله نگارهایتان گزارش هایی از آزمایش بمب های هسته ای با موشک های قاره پیما در ایران را را ثبت کنند... ما مخالف ساخت بمب های کشتار جمعی هستیم ولی شما همه پل های پشت سر خود را خراب کرده اید.»

اینگونه می توان بدون ارسال پیام ضعف، با کم ترین هزینه، بازی را به زمین طرف مقابل کشاند...

سیاست ابهام آمیز در اصل برای القای ترس به دشمن است هرچند فضای کنونی حاکم بر دولتمردان بیشتر گیجی در شرایط جنگی را به دشمن القا می کند. مضافاً اینکه بعد از برجام اصلا نمی توان با نگاه اعتماد به تیم دیپلماسی فعلی و تفکر غالب بر سیاست خارجه اش نگریست.

به معنی واقعی کلمه دنیای سیاست بسیار بی رحم و پیچیده است و نیازمند بازیگران کارکشته و حرفه ای...

پی نوشت:

1.رجوع شود به مطلب قبل با موضوع سیاست ابهام آمیز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۴ ، ۲۱:۲۷
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

علوم سیاسی و شاخه‌های منشعب از آن، همچون سیاست خارجی و روابط بین‌الملل، به‌منزله‌ی یکی از ارکان اساسی علوم انسانی، مأموریت دارد به مطالعه‌ی مقوله‌ی «قدرت» و «حاکمیت» و نیز تبیین روابط اجتماعی سیاسی در بسترهای متنوع تاریخی و فرهنگی بپردازد. غایت این دانش، صرفاً شناخت ساختارهای رسمی قدرت نیست، بلکه تفقه در انگیزه‌ها، رفتارها و مناسبات ملت‌ها و دولت‌ها در چارچوب شرایط گوناگون تاریخی و محیطی است.

بدیهی است که تحصیل در این وادی، مستلزم احراز مجموعه‌ای از معارف و مهارت‌هاست؛ از جمله تفقه در دانش‌های همجوار همچون اقتصاد، حقوق، روان‌شناسی سیاسی، جغرافیای سیاسی، رسانه‌شناسی، روش‌شناسی تحقیق، و نیز تسلط بر زبان‌های بیگانه.
تحلیلگر سیاسیِ کارآمد باید علاوه بر برخورداری از مبانی نظری، مهارت‌های عملی و روشی را نیز در خویش تقویت کند؛ از جمله احاطه بر روش‌های تحقیق کمی و کیفی، اعم از تحلیل داده‌های آماری و بررسی کیفی گفت‌وگوها و منابع، تا بتواند استنتاجات خویش را بر اساس شواهد محکم استوار سازد. همچنین وقوف بر نقش‌آفرینی رسانه‌های روز در شکل‌دهی افکار عمومی و شناخت ژرف جغرافیای سیاسی، از لوازم اجتناب‌ناپذیر این مسیر است.

افزون بر این مقدمات، چند حوزه‌ی معرفتی وجود دارد که ممارست در آن‌ها، فهم و قدرت نقد و تحلیل دانشجو را به مرتبه‌ای برتر ارتقا می‌بخشد:

۱. فلسفه؛ رکن رکین اندیشه انتقادی و ژرف‌نگری

فلسفه، خصوصاً فلسفه‌ی سیاسی، همچون ستون فقرات علوم سیاسی است. دانشجو ناگزیر است با مفاهیم بنیادین این علم آشنا گردد تا بتواند در باب حقیقت قدرت، ماهیت عدالت و معیار مشروعیت حکومت، پرسش‌هایی بنیادین طرح و تحلیل کند. تأمل در نظریات افلاطون و ارسطو درباره‌ی مدینه و حکومت، یا آرای متأخرانی چون هابز، لاک و روسو، ریشه‌های فکری نظام‌های سیاسی معاصر را مکشوف می‌سازد.

نیز آگاهی از تاریخ فلسفه و مکاتب فکری چون لیبرالیسم، مارکسیسم و پساساختارگرایی، ابزار نقد و بازاندیشی در نظریات جاری را فراهم می‌آورد. فلسفه به دانشجو می‌آموزد که از سطح تحلیل‌های سطحی فراتر رود و با مسائلی چون «آیا دموکراسی یگانه شکل مشروع حکومت است؟» یا «حقیقت عدالت در فرهنگ‌های متفاوت چگونه تعریف می‌شود؟» مواجه گردد.
همچنین معرفت به مباحث هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی فلسفی، ژرفای تحلیل سیاسی را دوچندان می‌سازد.

۲. جامعه‌شناسی؛ مفتاح درک تحولات اجتماعی در عرصه سیاست

جامعه‌شناسی، به ‌مثابه علمی که به واکاوی ساختارها، نهادها و مناسبات اجتماعی می‌پردازد، مکمل ضروری علوم سیاسی است. فهم مقولاتی چون قدرت، نابرابری اجتماعی، هویت و فرهنگ سیاسی، زمینه‌ی تحلیل دقیق‌تر رویدادها را مهیا می‌سازد. دانشجو باید تحولات سیاسی را در ظرف اجتماعی آن‌ها مطالعه کند؛ چه آنکه بسیاری از جنبش‌ها، چون جنبش اشغال وال‌استریت یا جلیقه‌زردها، بی‌تحلیل ساختار طبقاتی و تأثیر رسانه‌های نوین، قابل درک صحیح نیستند.

۳. تاریخ؛ گنجینه عبرت‌ها و آزمایشگاه طبیعی سیاست

به تعبیر ابن‌خلدون، تاریخ آینه‌ای است که الگوها و سنن حاکم بر رفتار بشر را بازمی‌تاباند. بی‌اطلاعی از تاریخ، همچون طبابت بدون شناخت بیمار است. تاریخ نه تنها بستر شکل‌گیری وقایع سیاسی را می‌نمایاند، بلکه بصیرتی در پیش‌بینی روندها و پرهیز از تکرار خطاهای پیشینیان عطا می‌کند. بررسی جنگ سرد، انقلاب مشروطه، یا نهضت ملی شدن نفت، نمونه‌هایی است که می‌تواند فهمی عمیق از پیوند فرهنگ سیاسی، نقش نخبگان و تأثیر عوامل خارجی فراهم سازد.

۴. رویکرد اسلامی و بومی‌سازی علوم سیاسی

علوم سیاسی، در جامعه اسلامی، نمی‌تواند منقطع از مبانی وحیانی و میراث فکری فقاهت باشد. بومی‌سازی این دانش به معنای انطباق آن با مبانی قرآنی و سنت معصومین(ع) و نیز لحاظ‌کردن مقتضیات فرهنگی و تاریخی جامعه اسلامی است. بدین‌سان، نظریه‌های سیاسی غربی باید با معیارهای اسلامی سنجیده و آنچه مخالف با نصوص یا مقاصد شریعت است، نقد و تعدیل گردد. در این مسیر، تفقه در فقه سیاسی، اندیشه‌های سیاسی علمای اسلام و تجربه تاریخی تمدن اسلامی، راه‌گشاست.

بی‌گمان، علوم سیاسی در بافت‌های فرهنگی و تاریخی گوناگون، تعابیر و تطبیقات متفاوتی می‌یابد. در سرزمین ایران، که فرهنگ ایرانی_اسلامی، ستون هویت سیاسی و اجتماعی آن را شکل داده است، بر دانش‌پژوه این علم فرض است که علاوه بر مبانی فلسفی و جامعه‌شناختی، با الهیات اسلامی، تاریخ تمدن اسلامی و فقه سیاسی آشنا باشد.

مفاهیمی چون ولایت فقیه، عدالت علوی، و اصل استقلال خواهی و نفی سبیل، نه صرفاً آموزه‌هایی نظری، بلکه چارچوب‌هایی هویتی و راهبردی برای تحلیل صحنه سیاست در این سرزمین‌اند. این معارف، که ریشه در وحی و سنت دارند، قابلیت آن را دارند که مسیر تحلیل را از تقلید صرف نظریات غربی به سوی فهم بومی و واقع‌بینانه سوق دهند.

بومی‌سازی علوم سیاسی نیز مستلزم معرفت ژرف به تاریخ ایران، از عهد هخامنشیان تا عصر انقلاب اسلامی، و وقوف به ارزش‌ها و روحیات فرهنگی ملت است. تحلیلگری که از این بستر بی‌بهره باشد، چه‌بسا مفاهیم غربی چون لیبرالیسم دموکراسی یا سکولاریسم را بی‌اعتنا به تفاوت‌های مبنایی و تاریخی، به‌صورت تقلیدی و مکانیکی به‌کار بندد و نتیجه‌ای خلاف واقع به‌دست آورد.

خاتمه و حاصل سخن

از آنچه گذشت، روشن شد که تحلیلگر سیاسی موفق کسی است که میان سه ساحت دانش نظری ، مهارت‌های های روش شناختی و بینش بومیدینی جمع نماید:

دانش نظری، از رهگذر فلسفه، جامعه‌شناسی و تاریخ، پایه‌های فکری و تحلیلی را استوار می‌سازد.

مهارت‌های روش‌شناختی، همچون تحلیل داده‌ها و پژوهش میدانی، ابزار استدلال علمی و استنتاج مستند را فراهم می‌آورد.

بینش بومیدینی، با تکیه بر فرهنگ ایرانیاسلامی و آموزه‌های وحیانی، تحلیل را از انحراف به‌سوی سطحی‌نگری و تقلید بی‌چون‌وچرا از الگوهای بیگانه مصون می‌دارد.

چنان‌که کسی خواهد به تحلیل سیاست خارجی ایران پردازد، بدون درک ریشه‌های تاریخی روابط ایران و غرب، و بدون تأمل در جایگاه آموزه‌های اسلامی در سیاست‌گذاری کلان، به نتایجی ناقص یا حتی خطا خواهد رسید.

بنابراین، علوم سیاسی دانشی است پویا، چندبُعدی و نیازمند جمع میان عقلانیت نظری، مهارت عملی و حساسیت نسبت به زمینه‌های فرهنگی و تاریخی. فقدان این جامع‌نگری، تحلیل را به سطحی‌نگری، کلی‌گویی یا بدفهمی‌های پرخطر سوق می‌دهد. بر دانشجوی علوم سیاسی لازم است که خویشتن را به ابزارهای فکری و عملیِ لازم مسلح سازد تا نه‌تنها به فهم و تحلیل وقایع سیاسی توفیق یابد، بلکه در مسیر اصلاح جامعه، اقامه قسط و تحقق عدالت گام بردارد؛ که این خود، غایت قصوای سیاست در منطق اسلام است.

تقریری بر درس استاد فنائی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۰۴ ، ۲۱:۵۶
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی
۱ شهریور ۱۴۰۴

سیاست ابهام‌آمیز

الف) نقد دیپلماسی و ضرورت هماهنگی قوا

سیاست ابهام‌آمیز به سیاستی گفته می‌شود که اهداف آن به ‌طور عمدی یا غیرعمدی شفاف و واضح بیان نمی‌شوند. اگر در وضعیت کنونی کشور، میان رهبری، مسئولان، نیروهای نظامی و دستگاه دیپلماسی، چندصدایی دیده می‌شود، زمانی مفید است که به عنوان یک ابزار راهبردی برای خرید زمان و ایجاد فرصت جهت بازسازی و گمراهی فعالیت‌های جاسوسان به کار می‌رود، ولی اگر این سیاست القای گیجی و سردرگمی به دشمن کند، نتیجه معکوس دارد. این روزها برخی اظهارات تیم دیپلماسی و مسئولان سیاسی دولت به جای تقویت بازدارندگی، ترس و تردید مسئولان را به دشمن منتقل کرده و باعث جسارت بیشتر آنها شده است. به طوری که در اظهارات مقامات آمریکا و رژیم صهیونی نمایان است. نمی توان به تیمی که تجربه برجام را نیز با ناپختگی و شکست کامل پیش برده بود، خیلی خوشبین بود. بنابراین سیاست ابهام آمیز زمانی مفید فایده است که مسئولان از حالت انفعال خارج شده و در تقابل روانی و شناختی، فعال و آفندی عمل کرده تا پیام قدرت را به دشمن منتقل کنند. در این میان بازی سیاسی کهنه که «رهبری بر اجرای سیاست ها نظارت دقیق دارد»، دوباره از بلندگوها به گوش می رسد؛ در حالی که بر اساس قانون اساسی و مشی آقای خامنه ای، رهبری سیاست‌های کلی نظام را تعیین و ابلاغ می‌کند، اما در سطح اجرایی این سیاست‌ها، دولتمردان هستند که نقش دارند. گاهی به همین دلیل مواضع و دیدگاه‌های رهبری با عملکرد اجرایی دولت تفاوت داشته و سیاست‌های کلان به طور کامل و دقیق اجرا نمی‌شوند. تا جایی که رهبری در پاسخ به سوال یک دانشجو به صراحت و با لحنی اعتراضی به این شبهه پاسخ داده و اذعان کرده اند بین فرمان رهبری و عملکرد مسئولان فاصله است.

ب) اجتناب‌ناپذیری جنگ اخیر پیامدهای ارسال پیام ضعف به دشمن

اما با تحلیل زمینه های تاریخی و بررسی روندها می‌شد نتیجه گرفت که جنگ اخیر از مدت‌ها پیش از ۷ اکتبر کلید خورده و اصلا وقوع آن اجتناب‌ناپذیر بوده است. این موضوع ناشی از ماهیت تقابلی و تضاد شرایط تاریخی، جغرافیایی و هویتی دو طرف است که راهی جز برخورد مستقیم باقی نگذاشته است.  اما نحوه مواجهه با این واقعیت، نوید هوشمندی مسئولان را نمی دهد! ترور شهید رئیسی از ترس پیامدهای آن بازگو نشد ولی مگر با این کتمان حد یقفی برای دشمنی ها بوجود آمد؟  تنها موجب ارسال پیام ضعف به دشمن شده است. وقتی کشوری جرأت قبول واقعیت ترور رئیس جمهورش را ندارد، به این معناست که از تبعات انتقام واهمه دارد! اینجا فقط رئیس جمهور نیست که ترور می شود، بلکه بازدارندگی ایران است که قربانی می شود. در این رابطه، سخنان وزیر امنیت داخلی اسرائیل است که پس از شهادت شهید رئیسی، اعلام کرد: «بزرگ‌ترین حامی مقاومت را از سر راه برداشتیم.»، تأمل برانگیز است. از آن روز ورق تقابل به سمتی برگشت که سلسله عملیات های دشمن صهیونی به مرحله ای رسید که در نهایت منجر به جنگ ۱۲ روزه اخیر شد که اگر آن روزها ضعف و ترس در مواضع ما نبود، شاید اجتناب‌پذیر می‌بود. روزهایی که رهبری حرف از غضب الهی در عقب نشینی غیر تاکتیکی می کرد!

 ج) ضرورت واکنش مناسب

ضعف در پاسخ به تهدیدات دشمن و عدم وحدت واقعی میان مسئولان، پیامدهای منفی قابل توجهی بر امنیت ملی دارد. پاسخ به تهدید که در قواره قواعد بازدارنگی باید باشد، اما وحدت بر سر چه چیز؟ وحدت و وفاق تنها زمانی ارزشمند است که منافع ملی کشور را تضمین کند و بر پایه اصول و استقلال سیاسی باشد. وحدتی که به معنای تجمیع تمام آرا و نظرات در یک ظرف شرایط باشد، کاملا غیرعملی و در تضاد با منافع ملی است، همچنانکه در مشی اغلب گروه های سیاسی‌‌؛ غربزدگی، سنتگرایی، منافع گروهی و دعوای سیاسی ضریب بالاتری نسبت به منافع ملی داشته و دارد! بنابراین لازم است مسئولان و مردم در هماهنگی ذیل امر ملی، با اتخاذ مواضع محکم از تمام ظرفیت ها علیه دشمنان، استفاده نمایند. این تنها نسخه ای است که درمان این روزهای سخت و سرنوشت ساز است. امید که قدر زمان را بدانیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۴ ، ۲۲:۳۳
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

روایت مشهور نبوی1 را همه شنیده‌ایم. اگر به امور مسلمانان اهتمام نداشته باشیم، باید در مسلمانی خودمان تردید داشته باشیم. این روزها، کمتر مسلمانی پیدا می‌شود که غزّه و فلسطین را ببیند و رنجور نشود. مسئله از جهان اسلام هم البته فراتر رفته است. درد اصلی آن است که امت اسلامی، آن‌طور که باید و شاید، شکل نگرفته است. مشکل در عدم اتحاد است. مسئول این نابسامانی‌ها کیست؟ آیا ما اهتمامی به این درد داریم یا باید خود را برای تطبیق عنوان «نامسلمانی» بر خودمان آماده کنیم؟

مفاهیم اسلامی مرزبَردار نیستند. بنا نیست چارچوب‌های ملی، که خیلی‌هایشان نیز ساخته و پرداخته‌ی استعمار و دشمنان اسلام و مسلمین است، ما را در مسیر عمل به وظایفمان محدود کند. البته به عنوان یک واقعیت موجود باید با آن تعامل کرد و به دور از افراط و تفریط آن را به سمت مطلوب کشاند. «اگر همه‌ی مؤمنین در قُطرهای2 اسلامی، در تمام کشورهای اسلامی همین یک دستور خدا را که خدا عقد اخوت بینشان انداخته است3، همین یک دستور را عمل بکنند، قابل آسیب دیگر نیست[ند].» (صحیفه‌ی امام، ج۱۱، ص۴۹۱.)

در حقیقت قرآن کریم می‌خواهد با راهبرد اخوت، ولایت و پیوستگی میان مؤمنان را گسترش دهد و از این رهگذر است که سایر قوانین آفرینش که بر اساس اسمای حسنای الهی است، به کار خواهند افتاد.

«سیاست قرآن برای مسلمان‌ها این است که ملّت‌های مسلمان، گروه‌های مسلمان، با یک‌دیگر هم‌بستگی داشته باشند و کأنّه وعده می‌دهد که اگر شما ملّت‌های مسلمان این هم‌بستگی را با هم داشته باشید، این، موجب آن است که عزّت خداوند پشت سر شما است؛ یعنی بر همه‌ی موانع غلبه پیدا می‌کنید، بر همه‌ی دشمنان پیروز می‌شوید؛ حکمت الهی پشتیبان شما است؛ یعنی همه‌ی قوانین آفرینش در جهت پیشرفت شما به کار خواهد افتاد؛ این، منطق قرآن و سیاست قرآن است.» (رهبر معظم انقلاب، نماز جمعه‌ی نصر، ۱۴۰۳/۰۷/۱۳)

یک لازمه‌ی بیّن و عقلایی تحقق این هم‌بستگی، که مقدمه‌ای برای دنبال کردن این تکلیف است، شناخت‌پیدا‌کردن و آشنایی است. بر اساس ادبیات قرآنی، این آشنایی طرفینی، «تَعارُف»4 نامیده شده است. ما تا هم‌دیگر را نشناسیم، نمی‌توانیم هیچ کار مشترکی انجام دهیم. حتی تخاطبی هم با یک‌دیگر نخواهیم داشت. این شناخت هم البته روشن است که به داشتن دو سه تا اطلاعات عمومی نیست. ما فلان شخصیت مذهبی یا سیاسی یا رسانه‌ای را می‌شناسیم، ولی هیچ پیوند و ارتباطی روی زمین با او نداریم. ارتباطمان دوطرفه نیست. این تعارف و شناخت، که بناست به هم‌بستگی و پیوستگی برسد، باید دوطرفه و واقعی و انسانی باشد. باید برای رسیدن به این نقطه، در مقیاس وسیع امت اسلام تدبیر کرد. تفاوت زبانی و بُعد جغرافیایی، هرچند مانعیت دارد، ولی قابل‌حل است. مهم آن است که ما عزم رسیدن به این نقطه را داشته باشیم. بقیه‌ی مسائل قابل چاره‌جویی است.

ما به وضوح اهدافمان را اعلام کرده‌ایم. انقلاب اسلامی به دنبال برپایی تمدن نوین اسلامی است. این آرمان، از طریق ساخت ایران اسلامی پیشرفته با قیام جوانان در گام دوم انقلاب دنبال می‌شود. شکل‌گیری دولت اسلامی و سپس جامعه‌ی اسلامی در ایران مقدمات رسیدن به تمدن اسلامی است. این مهم، دشمنان و مزاحمانی دارد که اساساً مانع تحقق این طرح‌اند. حضور اسرائیل در منطقه و عادی‌سازی حضور آن به عنوان الگویی از پیشرفت‌های تمدن غربی در منطقه دنبال می‌شود. حضور آمریکا در منطقه نیز به دنبال حفظ هیمنه‌ی آن تمدن رقیب و بلکه دشمن است. با این تقریر، تلاش ما برای ازاله‌ی رژیم و اخراج آمریکا از منطقه نیز معنا و کارکرد روشنی دارد. اما این‌ها نیاز به یک حرکت عمومی دارد.

«آن‌چه باید اتّفاق بیفتد، عبارت است از حرکت عمومی ملّت‌ها در این راه. جوان‌های ما با همتایان خودشان در کشورهای دیگر تماس داشته باشند؛ ‌دانش‌آموزان ما با دانش‌آموزان کشورهای اسلامی در منطقه، دانشجویان ما با دانشجویان کشورهای اسلامی، کشورهای منطقه و حتّی فراتر از منطقه تماس داشته باشید. امروز امکانات تماس کم نیست؛ می‌توانید ارتباط برقرار کنید؛ حقایق را برای آن‌ها روشن کنید؛ آن‌چه را وظیفه‌ی همه‌ی جوانان دنیا است، همه‌ی جوانان کشورها است، به آن‌ها یادآوری کنید تا یک حرکت عمومی و عظیمی در دنیا علیه استکبار به وجود بیاید، و به وجود خواهد آمد و به توفیق الهی ملّت ایران و این حرکتِ عمومیِ اسلامی و انسانیِ جبهه‌ی مقاومت، جایگاه خودش را در دنیا پیدا خواهد کرد و قطعاً دشمن را شکست خواهد داد.» (رهبر معظم انقلاب، ۱۴۰۳/۰۸/۱۲)

درخواست رهبری از دانش‌آموزان، منحصر در آن‌ها نیست. هر کسی که بتواند در این مسیر گام بردارد، موظف است. تعارف و شناخت مقدمه‌ی گفت‌وگو است. گفت‌وگو هم بستری برای آگاه‌کردن دیگران است. پس از آگاهی و درک مشترک، می‌توان از هم‌کاری و تعاون سخن گفت. پس باید به بسترهای طبیعی شناخت طرفینی توجه ویژه کرد و در صورت فقدان آن را ساخت.

از این منظر، حج، طراحی شریعت برای تحقق این منظور در مقیاس امت اسلامی است. نماز جمعه طراحی شریعت برای این مهم در مقیاس شهر و بخش و منطقه است. البته منظور این است که این موضوع یکی از کارکردهای اصلی و اساسی آن مفهوم شرعی است و نه تمام هویت آن. نماز جماعت نیز می‌تواند این مهم را در مقیاس محله محقق کند.

با این نگاه، گردهم‌آیی عظیم اربعین حسینی، به سرانگشت تدبیر امام حسن عسکری علیه‌السلام، نیز می‌تواند به این مهم کمک کند.

اربعین را باید همه‌ساله بیش‌ازپیش در این مسیر هدایت کرد. همه‌ی دست‌اندرکاران حاکمیتی و مردمی باید بکوشند حداکثر ارتباطات اجتماعی ممکن میان امت اسلامی در این بستر پدید بیاید. همه باید مراقبت کنند مسائل پیش‌پا‌افتاده‌ی دیگری نتواند مانع تحقق این مهم شود. جلوی بسیاری از فتنه‌ها را می‌توان از همین مسیر گرفت. بسیاری از حرکت‌ها را نیز می‌توان از همین طریق رقم زد.

بحمدالله عراق و اربعین، محدودیت‌های عربستان و حج را ندارد (که البته جایگاه یگانه‌ی حج محفوظ است و صد حیف از این محدودیت‌ها) و ابتکارهای متنوعی را می‌توان دنبال کرد. این‌جا لازم نیست کار را حاکمیتی کرد، تشویق‌ها و تمهیدها سوی درستی بگیرد، خود مردم کار را به نحو احسن دنبال خواهند کرد.

آن‌چه از مکتب امام آموخته‌ایم این است که مسیر شریعت ناب از مسیر ارتباطات اصیل انسانی می‌گذرد و با ارتقای آن به ساحت ایمانی، سبب رشد انسان مؤمن می‌شود. آدمی نیازهایی طبیعی دارد و ناگزیر از پاسخ به آن‌هاست. در مسیر این پاسخ‌گویی، هم تعامل‌های انسانی‌اش توسعه می‌یابد و هم با توجه به آسمان، به‌تدریج از زمین‌گیرشدن رها شده و خود نیز آسمانی می‌شود. منِ او، ما می‌شود و مایِ او به‌تدریج به او می‌رسد. اوست که باقی است و بقای همه هم به اوست. لذا غذایش را هم به‌خواست و به‌یاد او می‌خورد.

با این نگاه، مؤمنان، با اخوت و توسعه‌ی ارتباطات مؤمنانه میان خودشان، می‌کوشند نیازهای هم را به خاطر خدا برطرف کنند. مسئله‌های جامعه‌ی اسلامی را برای خدا، حل کنند. در این مسیر هرچه‌قدر در یک مرحله موفق شوند، خداوند شاکر علیم، باب‌های جدیدی از نعمت را بر روی ایشان خواهد گشود.

با این تقریر، ما هر‌چه‌قدر مناسبات اجتماعی میان مؤمنان را توسعه دهیم، کار درستی انجام داده‌ایم. (البته بدیهی است که ظرافت‌ها و ملاحظاتی را باید مراعات کنیم.) ما باید کاری کنیم که در یک بستر طبیعی، میان دو مؤمن، پیوند برقرار شود و این پیوند تقویت شود و به‌تدریج سایر پیوندها، به این پیوند متصل شود و کمّاً و کیفاً این شبکه ارتقا پیدا کند. در جامعه‌ی آرمانی اسلامی، گراف کاملی از پیوند میان مؤمنان برقرار می‌شود. اربعین می‌تواند گامی مهم و آسان برای تمرین این مهم باشد.

احتمالاً این پرسش پیش می‌آید که در این میدان، خوب است چه کار بکنیم؟

چند راه‌حل مصداقی در این زمینه پیشنهاد می‌شود. بدیهی است که می‌شود این فهرست را طولانی‌تر کرد. البته این پیشنهادها، منحصر در تعامل با برادران و خواهران عراقی نیست ولی میزبان اصلی ایشان هستند.

یکم: خیلی ضروری است که در مواکب غیرایرانی حاضر شویم. قطعاً لازم است که در موکب‌های عراقی برویم. فرصت ارتباط با خودمان در مراسم‌های درون کشور کم نیست. فرصت ناب امت‌سازی در بستر اربعین را نباید به آسانی و حتی به‌بهانه‌ی ارتباطات میان هم‌وطنان، از دست داد.

دوم: سعی کنیم در همین حضورهای در مواکب، از ارتباط‌های کلامی «شکراً حبیبی» و «رحم الله والدیک» که در جای خود لازم هستند، فراتر برویم و درباره‌ی مشترکاتمان صحبت کنیم. مظلومیت غزه و ظلم رژیم صهیونی و آمریکا و وحدت امت اسلامی و امثال آن، مسائل و دردهایی مشترک است. زبان‌دانان پیش‌تاز این اقدامات بشوند و البته بقیه هم با گسترش هوش مصنوعی و سایر ابزارهای زبانی، می‌توانند از این قافله عقب نمانند. ما مسلمانان باید خیلی با هم صحبت کنیم.

سوم: گفت‌و‌گو وقتی پیش رفت و انسی صورت گرفت، حضور در موکب یا منزل یک خادم‌الحسین عراقی وقتی به صمیمیت رسید، سعی کنیم با تبادل شماره‌ی تلفن‌ها، بستری برای ادامه‌پیداکردن این آشنایی ایجاد کنیم. پیام‌های مناسبتی و احوال‌پرسی‌های گاه و بی‌گاه، این آشنایی را می‌تواند به دوستی‌های عمیق‌تری تبدیل کند. فرصت گفت‌وگو در این بستر هم‌چنان وجود خواهد داشت. کمی مراعات و کمی هم صبر و حوصله کنیم، راهِ دوری نمی‌رود.

چهارم: سفرهای بعدی و بعدی هم برای ما وجود دارد و هم برای آن‌ها؛ ان‌شاءالله. این ارتباط شکل‌گرفته را در زیارت‌های بعدی تقویت کنیم. مجدداً سراغی از ایشان بگیریم. به یک‌دیگر هدیه بدهیم که فرمود: «الهَدِیَّةُ تَجلِبُ المَحَبَّةَ»5. لازم نیست گران‌قیمت باشد، مهم به‌یادبودن است. البته این را بدانیم که هر رفتی، آمدی دارد. مهیای پذیرایی در حد وسع خودمان هم از ایشان باشیم. توقعاتمان را هم پایین بیاوریم و هر چیزی که احتمال اذیت می‌دهد را حذف کنیم. ما برای اهداف بزرگ‌تری به این تعاملات و ارتباطات نیاز داریم. لذا با کارهای سبک، قدر آن را پایین نیاوریم. این را هم بدانیم، در مسیر دوست‌یابی، به توصیه‌ی اهل‌بیت و به حکم عقل، باید دوست را آزمود. این را هم حواسمان باشد که خدای‌ناکرده گرفتاری‌های جبران‌ناپذیری پدید نیاید.

پی نوشت:

1 - «مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ. » الکافی، ج۲، ص۱۶۳. (هر کس صبح‌هنگام بیدار شود و در فکر مسلمانان نباشد، مسلمان نیست.)

2- جمع قُطر، اقطار و به‌معنای اطراف و گوشه‌هاست.

3- «إنَّمَا الْمُؤمِنُونَ اخْوَةٌ.» سوره‌ی حجرات، آیه‌ی ۱۰. (مؤمنان فقط برادر یک‌دیگرند و نه چیز دیگر)

4- «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.» سوره‌ی حجرات، آیه‌ی ۱۳. (ای مردم! ما شما را مرد و زن آفریدیم و به شکل ملت‌ها و قبایل درآوردیم تا هم‌دیگر را بشناسید. همانا باکرامت‌ترینِ شما، باتقواترین‌تان است. خداوند دانای آگاه است.)

5- «هدیه‌دادن باعث جلب محبت می‌شود.» روایتی منسوب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام؛ غررالحکم، ص۳۱۶.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۴ ، ۰۴:۵۵
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

بخش اول : تأملی در فلسفه «حجّ» و تطبیق بر «سفر اربعین»

یکی از عمیق‌ترین و ریشه‌ای‌ترین بیماری‌های انسان، «عافیت‌طلبی» است؛ میل سیری‌ناپذیر او به آسایش، رفاه و گریز از سختی. انسان، ذاتاً خواهان راحتی است و طبیعتش با رنج، چندان سازگاری ندارد. اما دقیقاً در همین نقطه است که راز رشد و تعالی او نهفته است . امیرالمومنین(ع) در خطبه قاصعه از حکمت شگفت‌انگیزی پرده برمی‌دارند و می فرمایند: « خداوند، خانه‌ی خود، کعبه را نه در سرزمینی سرسبز و خوش‌منظر، که در زمخت‌ترین و ناهموارترین سرزمین‌ها قرار داد؛ در زمینی بی‌گیاه، در درّه‌ای تنگ، میان کوه‌هایی سخت و خشن، با کم‌ترین منابع آب، و دور از آبادی‌ها؛ جایی که حتی حیوانات نیز آسایش ندارند. » درحالیکه خداوند می‌توانست کعبه را در دل گلزارها و جویبارها، در میانه‌ی شهرهایی آباد، یا در نزدیکی قصرها و باغ‌ها بنا نهد؛ اما چنین نکرد. چرا؟ حکمتش در چیست؟

حضرت در ادامه به یک قاعده تربیتی مهم اشاره کرده و می فرمایند: « اساساً هرچه آزمون سخت‌تر باشد، پاداش آن نیز والاتر و بزرگتر خواهد بود. » اگر کعبه در موقعیت خوبی قرار داشت، اگر زیارت خانه‌ی خدا آسان و بی‌رنج می‌بود، دیگر معلوم نمی‌شد چه کسانی برای خدا می‌آیند و چه کسانی برای آسایش و گردش. امتحان در کار نبود، و صدق نیت‌ها پنهان می‌ماند. اما رنج سفر، پرده‌ها را کنار می‌زند و چهره‌ها را روشن می‌سازد؛

تنها آنان که عاشقانه دل در گرو خدا دارند، رنج این راه را به جان می‌خرند. لذا خداوند کعبه را در چنین شرایط بدی قرار داد تا انسان ها را مورد امتحان و آزمایش قرار دهد و ببیند چه کسانی حاضرند این همه رنج و سختی را به جان بخرند و فقط برای خدا به آنجا بیایند.

پس مهمترین ملاک، وجود سختی و رنج هایی است تا بوسیله آن، انسان ها از یکدیگر شناخته شوند. البته امروزه، «حجّ» با امکانات فراوان، دیگر آن رنج و سختیِ پیشین را ندارد. حج امروز، عمده رنج مالی و دوری چند روزه را به دنبال دارد و از سختی های گذشته خبری نیست. اما در روزگار ما، «اربعین» با جلوه‌ای متفاوت، تا حدودی همان نقش و خاصیت تربیتی را ایفا می‌کند.

راه‌پیمایی اربعین، با وجود شور و عشق بی‌مانندش، عرصه‌ای از آزمون و ابتلای مؤمنانه است. ساعات طولانی پیاده‌روی زیر آفتاب داغ، کمبود امکانات، ازدحام بی‌امان، تأخیر، بی‌خوابی، خستگی و رنج‌هایی که در متن سفر تنیده شده‌اند، همگی بخشی از آن غربال الهی‌اند که حقیقت نیت‌ها را آشکار می‌سازد.

گرچه امروزه موکب‌های فراوان، امکاناتی فراهم کرده‌اند که سفر را راحت‌تر کنند، که در جای خودش بسیار هم لازم است، اما به لحاظ تربیتی، مؤمنین نباید اربعین را به تجربه‌ای صرفاً تفریحی بدل کنند، وگرنه آن جوهره تربیتی‌اش را از دست خواهد داد. با توجه به رونق گرفتن موکب های اربعین، برخی به نحوی سفر می کنند که کمترین رنج و سختی را بچشند، اما با لحاظ آن ملاک محوری، شاید حداقل برای خودمان بتوانیم این نسخه را بپیچیم که خیلی به سمت «راحت‌طلبی» های اینچنینی نرویم بلکه نشان دهیم که ما فقط برای زیارت سیدالشهدا(ع) قدم در این مسیر گذاشته ایم و حاضریم همه سختی ها و رنج هایش را به جان بخریم.

اساساً رشد و تعالی آدمی، در گرو پذیرش سختی‌ها و حرکت در دلِ رنج‌هاست؛ چرا که «لذّت» و شیرینیِ این‌گونه سفرهای معنوی، نه در آسایش، که در همان رنجِ جان‌سوزی است که دل را به شور می‌آورد و روح را به تماشا می‌برد.

و چه جلوه‌هایی که آدمی، از این منظر، در مسیر اربعین نمی‌بیند! هنیئًا لهم...

بخش دومآداب زیارت

الف) امام صادق(ع) خطاب به مفضّل بن عمر: برخى اگر زیارت کنند، بهتر از آن است که زیارت نکنند، اما برخى زیارت نکردنشان بهتر از زیارت کردنشان است. مفضّل واکنش نشان داده و می گوید:  با این کلامت کمرم را شکستى!

حضرت فرمود: به خدا سوگند، هر یک از شما به سوى قبر پدرش که می رود، با حزن و اندوه مى‌رود؛ اما شما به زیارت سیدالشهدا(ع) که می روید، با غذای خوب و سفره‌هاى رنگین مى‌روید! هرگز پاداشى نخواهید داشت، مگر آن که پریشان و غبار آلوده به زیارتش بروید. 1

ب)  امام صادق(ع):

به من گزارش شده گروهى به قصد زیارت امام حسین(ع) حرکت کرده و با خود سفره ‏هایى را برداشته ‏اند که در آنها شیرینى جات و حلواها و امثال اینها را گذاشته‏ اند، درحالیکه آنها اگر به زیارت قبور محبوب‏ های خود روند، امثال این گونه خوراکی ها را با خود نمی برند. 2

ج) امام صادق(ع):

عده ای براى زیارت امام حسین(ع)، سفره‌ها و غذاهاى رنگارنگ بر مى‌دارند! اما بدانید که اگر به زیارت قبر پدر و مادر خودشان مى‌رفتند، چنین نمى‌کردند.  راوی نقل می کند که از حضرت پرسیدم: پس چه بخورند؟ حضرت فرمود: «نان و ماست» [یا در روایت دیگری: نان و شیر]. 3

انگار این روایات دقیقا برای امروز ما و برای اربعین امروز صادر شده است. این روایات، ناظر به انحراف خطرناکی است که گاه مناسک دینی به آن دچار می‌شود.  یعنی تبدیل ساحت مقدس زیارتِ «اندوه‌آلود» و «تأمل‌برانگیز» به نوعی گردش، تفریح یا «فستیوال معنوی». وقتی به حضرت گفته می شود که برخی سفر زیارتی را به سبک «خوش‌گذرانی» پیش می برند، حضرت به شدت گلایه کرده و از آن نهی می کنند؛ اینکه گویی عده ای در مسیری توریستی قدم می‌گذارند، نه در راهی سرشار از اندوه، پریشانی و بیداری.

پیاده‌روی اربعین، بی‌تردید یکی از شگفت‌آورترین جلوه‌های دلبستگی توده‌ها به سیدالشهدا(ع) است. حرکتی عظیم، مردمی و جهانی که در آن مشقت راه، گرمای هوا، پاهای تاول‌زده و بدن‌های خاک‌آلود، زبان حال عشقی ناب و خالصانه‌اند. این‌ها همان «شعثاً غُبرا»ست که حضرت می فرمود؛ زائرانی که با رنج، خود را به آستان جان‌سوز کربلا می‌رسانند.

اما در کنار این شکوه، زنگ‌های خطر نیز به صدا درآمده است: موکب‌هایی که این ماهیت را قلب می کنند، خوراک‌هایی متنوع و لوکس که دیگر نشانی از «نان و ماست»ی که حضرت می فرمود، ندارند. ما زائران هم باید مراقب این مسئله باشیم، حداقل نسبت به خودمان.

اساساً زیارت، سفری است آمیخته با اندوه، با یاد مظلومیت، با التزام به مسیر حق، با چشم‌هایی اشک‌بار و گام‌هایی خسته. اگر «لذت» و «خوش‌گذرانی» سایه بر این سفر افکند، و اگر هدف از زیارت، صرفاً تجربه‌ای دل‌چسب باشد، آنگاه چنین زیارتی از ماهیتش تهی شده است.

پی نوشت:

1. المزار للمفید، ص98؛ کامل الزیارات، ص130

2. کامل الزیارات، ص129

3. تهذیب الاحکام، ج6، ص77؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص281

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۴ ، ۱۵:۴۹
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

پرده اول: فرصت‌سوزی

طرِمّاح بن عَدى که خود را به کربلا رسانده بود نقل می‌کند: با امام حسین(ع) وداع کردم و به ایشان گفتم: خدا شرّ جن و انس را از شما دور بگرداند. من از کوفه برای خانواده‌ام آذوقه‌ای خریداری کرده‌ام و خرجی آن‌ها، پیش من است. می‌روم آذوقه‌شان را می‌دهم و بعد به سوی شما بازمی‌گردم. وقتی آمدم، به خدا که از جمله یاران شما خواهم بود.

حضرت فرمود: اگر قصد یاری ما را داری، شتاب کن، خدا تو را رحمت کند! (قالَ‌: فَإِن کُنتَ فاعِلاً فَعَجِّل رَحِمَکَ اللّهُ‌!)

طرماح می‌گوید: از این سخن امام دانستم که از کار آن افراد نگران است که به من می‌گوید شتاب کنم. وقتی نزد خانواده‌ام رسیدم و آذوقه‌شان را دادم، به آن‌ها وصیت و سفارش‌هایی کردم. آن‌ها گفتند: این بار رفتار تو با قبل، متفاوت است. هدف و قصدم را برای آن‌ها بازگو کردم و از راه بنی ثُعَل حرکت کردم، اما وقتی به عُذَیب الهِجانات رسیدم، خبر شهادت حسین(ع) را شنیدم و از همانجا بازگشتم.

 پرده دوم: فرصت‌جویی

هفهاف بن مُهَنَّد، وقتی از قیام امام حسین(ع) آگاه شد، از بصره به سمت حضرت حرکت کرد اما زمانی به کربلا رسید که سیدالشهدا شهید شده و لشکر دشمن به سمت خیمه‌ها حمله‌ور شده و اموال خاندان پیامبر را به غارت می‌برد.

هفهاف وقتی با این صحنه مواجه شد، شمشیر از نیام بیرون کشید و همچون شیر غرّان بر آن‌ها یورش برد و دلیرانه جنگید و هر کس به او نزدیک می‌شد را از دم تیغ می‌گذراند تا آن که جمع زیادی از آن‌ها را به هلاکت رساند و خودش مجروح شد. در نهایت نیز سپاه عمر بن سعد او را محاصره کرده و به شهادت رساندند.

ماجرای حر نیز دقیقا همین‌گونه بود. کسی که هرچند دیر به سپاه حق پیوست، هرچند که فرصت‌هایی را سوزانده بود، اما در روز عاشورا به خود آمد و از خطای خود توبه کرده و از فرصت پیش‌آمده استفاده نمود و خود را به کاروان عاشوراییان ملحق کرد.

پی نوشت:

  • این دو روایت تاریخی، اگرچه در ظاهر، گزارشی متعلق به گذشته‌اند، اما در حقیقت، آیینه‌ای از دو گونه کنش انسانی‌ و نشان‌دهنده دو موقف انسانی و اجتماعی‌اند: یکی، انسان فرصت‌شناس که در بزنگاه‌ها مسئولانه عمل می‌کند، و دیگری، انسان فرصت‌سوز که به‌واسطه تردید، تعویق یا دل‌مشغولی‌های شخصی، از نقش‌آفرینی به‌موقع بازمی‌ماند.
  • امیرالمومنین(ع) فرمود: «الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ‌، فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَیر» فرصت، چون ابر مى‌گذرد. پس، فرصت‌های خوب را غنیمت بشمرید. \[نهج البلاغه، حکمت ۲۱]
  • امام صادق(ع) فرمود: به هر کس فرصتی دست دهد و او به انتظار به‌دست آوردن فرصت کامل، آن را تأخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید؛ زیرا کار ایّام، ربودن است و شیوه زمان، از دست رفتن. (مَنِ انتَظَرَ بمُعاجَلَةِ الفُرصَةِ مُؤاجَلةَ الاستِقصاءِ سَلَبَتهُ الأیّامُ فُرصَتَهُ‌؛ لأنّ مِن شَأنِ الأیّامِ السَّلبَ‌، و سَبیلُ الزَّمَنِ الفَوت) \[تحف العقول، ص ۳۸۱]
  • جامعه‌ در بزنگاه‌های تاریخی، نیازمند کسانی است که بتوانند از اولویت‌های شخصی عبور کرده و به مسئولیت جمعی تن دهند.
  • طرماح، مردی آگاه و خوش‌نیت بود، اما در لحظه‌ای که باید تصمیم می‌گرفت، مسئله‌ای فرعی را بر مسئله‌ای مهم و تاریخ‌ساز ترجیح داده و از جبهه حق بازماند.
  • در مقابل، حر دیر به سپاه حق ملحق شد، هفهاف دیر رسید، اما وقتی رسید، «خروج از انفعال» را انتخاب کرد. حر وقتی به سپاه حق پیوست که کار از کار گذشته بود، هفهاف حتی در زمانی رسید که پرچم قیام افتاده بود، اما به جای نشستن و حسرت خوردن، برخاست، شمشیر کشید و جان داد، اما آن‌ها نشانه شدند؛ نشانه‌ای از اینکه تا دیر نشده، هنوز می‌توان تاریخ‌ساز بود، حتی آنگاه که در ظاهر همه چیز از دست رفته است.
  • ایران امروز، پس از نبرد جانانه با رژیم صهیونی، وارد یکی از بی‌سابقه‌ترین مراحل «وحدت ملی» و «انسجام اجتماعی» شده است. در روزهایی که امنیت و عزت، نه در سخن که در میدان اثبات شده و این ملت گام به گام به یک هویت تمدنی نزدیک‌تر می‌شود. لذا باید از این فرصت ناب استفاده کرد، نه اینکه با طرح مباحث فرعی، این سرمایه را آب کرد.
  • امروز، جامعه ما بیش از همیشه نیازمند «حر» ها و «هفهاف»‌ هاست؛
  • اما اگر «طرماح‌وار» این فرصت را صرفاً به تماشا یا تعویق بسپاریم و یا حتی با دستان خود تخریب کنیم، ممکن است فردا حتی فرصتِ تماشا را نیز از کف داده باشیم.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۴ ، ۲۳:۰۳
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

چند آمار ساده:

۴۸ درصد شیائومی در کارگاه‌های کوچک مقیاس خانگی تولید می‌شود؛ در مورد کالاهایی مثل هندزفری، شارژر و وسایل الکترونیکی دیگر، این آمار درصد بیشتری به خود اختصاص داده است.

۸۰ درصد محصولات باغی و زراعی در چین محصول زمین‌های کمتر از سه جریب* است و ۳۵ درصد کل محصولات غذایی در جهان از ۲۲ درصد مزارع خانگی تامین می‌شود. مرغداری‌های کوچک مقیاس و خانگی زیادی در منهتن آمریکا به صورت قانونی وجود دارد که با نظارت دولت به عرضه مرغ اشتغال دارند!

 کارگاه‌های خانگی و کوچک مقیاس برای رشد کردن و پا گرفتن نیازمند لااقل چند عنصر هستند:

۱- برای رونق تولید باید فعالیت‌ دامنه‌داری را جهت رفع موانع و ایجاد مشوّق‌ها سامان داد؛ از قبیل حذف و اصلاح قوانین دست و پاگیر و خسته کننده، سهولت در اعطای مجوزها، حمایت‌های پولی و بانکی، معافیت‌های مالیاتی و...

۲- دسترسی داشتن این کارگاه‌ها به جدیدترین داده‌های علمی و تازه‌ترین فناوری‌‌های تولید تا کالاهای تولید شده قابلیت رقابت و عرضه به بازارهای روز کشور و منطقه را داشته باشند.

۳- حمایت از فروش و قرار دادن این کارگاه‌ها در یک نظام توزیع عادلانه برای عرضه بی‌دغدغه کالاهایشان (حذف واسطه ها).

۴- قرار دادن و جانمایی این کارگاه‌ها در شبکه و زنجیره‌ای از کارگاه‌های تولیدی تا بتوانند در عین بهره‌مندی از محصولات زنجیره پیش از خود، کار زنجیره‌های بعدی را برای رسیدن به محصولات نهایی هموار کنند.

دولت چین توانسته است با انجام آنچه گفته شد، مردم خود را به بزرگترین تولید کننده کالا در دنیا تبدیل کند بنحویکه امروزه حجم انبوهی از صادرات این کشور در کارگاه‌های کوچک مقیاس خانگی تولید می‌شود؛ در این کشور آخرین داده‌های علمی و تازه‌ترین ابزارهای تولیدی برای کارگاه‌های خانگی و کوچک مقیاس ارسال می‌شود یعنی انحصار داده و انحصار تکنولوژی لااقل در بسیاری از کسب و کارها وجود ندارد؛ این دولت در زمینه شبکه سازی تولید و نظام توزیع حداکثر مساعدت را با این کارگاه‌ها به عمل آورده است.

 مراد از این نوشته مطرح کردن چین به عنوان الگوی مطلق نیست؛ هرگز مدل هیچ کشوری نمی‌تواند به طور کامل جایگزین الگوی بومی ایرانی اسلامی با دین و فرهنگ و تمدن ویژه خود بشود، بلکه منظور نشان دادن تجربیات موفق دنیاست که از جهات مختلف برای ما درس‌آموز است؛ ما در عین حال که از پذیرش دیگر کشورها به عنوان یک الگوی کامل ابا داریم، باید از دانش، تجربه، موفقیت و شکست آن‌ها درس بگیریم؛ پیوند جهان انسانی و انتقال دانش و تجربه امری جبری است.

* یک جریب مساوی است با ۴۰۴۶ مترمربع

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۴۶
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

تحولات اخیر در جنگ غزه و پیامدهای آن، صرفاً به یک درگیری نظامی محدود نمی‌شود. آنچه در این نبرد رخ داد، نه تنها معادلات سیاسی و امنیتی غرب آسیا را دستخوش تغییر کرد، بلکه بر ساختار نظام بین‌الملل نیز تأثیر عمیقی گذاشت. این جنگ، تعاریف پیروزی و شکست را دگرگون ساخت و نشان داد که در برابر قدرت‌های سلطه‌گر، نیرویی فراتر از تجهیزات نظامی و اقتصادهای بزرگ وجود دارد: نیروی ایمان، مقاومت و ایستادگی.

جهان غرب همواره تلاش کرده است سلطه خود را بر پایه ابزارهای نظامی، اقتصادی و رسانه‌ای تحکیم کند، اما مقاومت اسلامی ثابت کرد که این قدرت ظاهری، در برابر نیروی ایمان و اراده، شکننده و آسیب‌پذیر است. عملیات «طوفان الاقصی» نمونه‌ای آشکار از این تغییر معادلات بود؛ عملیاتی که نشان داد رژیم صهیونیستی، که سال‌ها به‌عنوان قدرتمندترین بازیگر نظامی و امنیتی منطقه معرفی می‌شد، نه تنها در برابر مقاومت ضربه‌پذیر است، بلکه مشروعیت و فلسفه وجودی آن نیز زیر سؤال رفته است.

آنچه در این نبرد اتفاق افتاد، صرفاً یک شکست نظامی برای اسرائیل نبود، بلکه تحول جدیدی در ادراک جهانی ایجاد کرد و افکار عمومی را علیه این رژیم تحریک نمود. این جنگ، مشروعیت اسرائیل را حتی در میان حامیانش متزلزل ساخت. افکار عمومی جهان که تا پیش از این اسرائیل را قدرتی بلامنازع می‌دانستند، امروز با این پرسش مواجه شده‌اند که رژیمی که با حمایت‌های گسترده غربی همچنان ناتوان از تأمین امنیت خود است، چه ارزشی دارد؟ و چرا باید هزینه‌های هنگفتی برای حفظ آن پرداخت شود؟

جنگ غزه، در حقیقت نبردی میان تمامی قدرت‌های غربی و یک منطقه کوچک تحت محاصره بود. اسرائیل، که در هفتم اکتبر دچار شوک شد، به امید بازیابی اعتبار خود، حمایت‌های گسترده‌ای از آمریکا و متحدانش دریافت کرد. ناوهای جنگی، تسلیحات پیشرفته و کمک‌های اطلاعاتی به صحنه آورده شدند، اما در نهایت هیچ‌کدام نتوانستند حقیقتی را تغییر دهند: اسرائیل شکست خورد.

صبور باش که وعده پروردگار حق است...

پروردگار در قرآن کریم وعده داده است که صبر، زمینه‌ساز پیروزی خواهد بود(سوره روم-آیه 60).

امروز مقاومت اسلامی بیش از هر زمان دیگری به پیروزی نزدیک شده است. رژیم صهیونیستی در عرصه بین‌المللی منزوی شده، شکاف‌های داخلی آن افزایش یافته و توان نظامی‌اش با چالش‌های جدی مواجه شده است. در چنین شرایطی، مهم‌ترین وظیفه جبهه مقاومت، حفظ روحیه امید و جلوگیری از نفوذ جریان‌های سازش‌کار و ناامیدکننده است.

پیروزی غزه، پیروزی همه آزادگان جهان

این پیروزی نه‌تنها متعلق به مردم فلسطین، بلکه متعلق به تمامی انسان‌هایی است که برای عزت و کرامت مقاومت تلاش کرده‌اند. به همه کسانی که آرزو داشتند برای فلسطین کاری انجام دهند، به آن‌ها که درد فلسطین را درد خود می‌دانستند و حتی به آن‌هایی که در بی‌خبری به سر می‌بردند؛ چرا که پیروزی مقاومت به نفع همه آزادی‌خواهان جهان است.

این پیروزی را باید به همه کسانی که نسخه سازش و تسلیم می‌پیچیدند، نیز تبریک گفت؛ شاید درک کنند که تسلیم شدن، راهی جز نابودی عزت ندارد. همچنین، این پیروزی را باید به مسئولانی تبریک گفت که هنوز به ایمان و اقتدار مردم خود باور ندارند و حتی به آن‌هایی که با زبان دینی، تفرقه‌افکنی و دوقطبی‌سازی می‌کردند.

تحولی در معادلات قدرت جهانی

تحولات اخیر نشان داده است که معادلات قدرت در حال تغییر است. غرب که خود را قدرت بلامنازع جهانی می‌دانست، اکنون در برابر نیروهای مؤمن و مقاوم، دچار تزلزل شده است. اسرائیل که روزگاری قدرت برتر منطقه محسوب می‌شد، امروز در آستانه فروپاشی قرار گرفته است.

در این مسیر، تنها یک حقیقت پایدار است: به وعده پروردگار اعتماد کنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۲۲
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

۱- تاکید ویژه بر روی دعا و تضرّع؛ نه تنها در مشکلات شخصی و دم دستی بلکه برای بزرگترین مشکلات بشر و برای به زانو درآمدن فرعون‌ها نیز دعا کارساز است؛ در پاسخ پیامبر آن دوران که برای نابودی فرعون دعا کرد، ندای آسمانی مبنی بر پذیرفته شدن دعای ایشان آمد؛ (یونس - 89)

۲- تاکید بر صبر به معنای ایستادگی در ادامه مسیر پر رنج اما افتخار آمیز مقاومت. باید از پروردگار یاری خواست و شکیبایی ورزید؛ (اعراف - 128)

۳- در نبرد تاریخی حق و باطل یقینا حقّ پیروز است اگرچه هزینه‌ های سنگین بدهد.

۴- ملت ایران ملتی با ظرفیت و رشید است و مشکلات و خسارت‌های مختلف سال ۱۴۰۳ به ویژه فقدان رئیس جمهور و دیگر همراهان و از دست دادن سران مقاومت اسلامی (که مشابه حوادث سال ۱۳۶۰ بود) نتوانست در عزم راسخ این مردم با روحیه و با ظرفیت خلل ایجاد کند و کشور در مهلت مقرر قانونی در کمال امنیت دوباره تشکیل دولت داد، این در حالی بود که این مشکلات با انواعی از معضلات اقتصادی (که معمولا در همه جای دنیا موجب ناامیدی مردم می‌شود) همراه بوده است.

۵- خسارات آمیخته به مشکلات اقتصادی سال ۱۴۰۳، نتوانست عزم راسخ مردم ایران را بشکند و آنان چه زن و چه مرد و چه پیر و چه جوان پای کار دفاع از جبهه مقاومت برآمدند و بویژه بانوان سیل اهدای طلا راه انداختند!

۶- در سال گذشته اگر چه به دلیل فقدان رئیس جمهور و تغییر دولت شعار سال کاملا محقق نشد اما تلاش خوبی از سوی ملت بزرگ ایران در میادین کار و عمران و پیشرفت و آبادانی کشور صورت گرفت و مردم کم نگذاشتند.

۷- راهپیمایی۲۲ بهمن (به عنوان اعلام بیعت دوباره با جمهوری اسلامی) در چشم رهبری برجسته ترین قله حضور مردمی در سال گذشته بود! همانطوری که تشکیل سریع دولت، ظرفیت، عقلانیت و ثبات نظام اسلامی را نشان می‌دهد؛ تشییع‌های پرشکوه سال گذشته و نماز جمعه نصر و حضور پرشور و مردانه ملّت در این وقایع، ملت ایران را به دیگران شناساند، خود ملت هم باید خودش را بشناسد!

8- شعار «سرمایه گذاری برای تولید» نباید سریع ذهن برخی را به سمت سرمایه گذاری خارجی ببرد، بلکه سرمایه عظیمی که در دست مردم خودمان است می تواند مانع از وابستگی کشور شود.

9- نبود برنامه و عزم درست اقتصادی پول‌های مردم را به سمت خرید طلا و ارز و زمین و مسکن روانه می‌کند که نه تنها برای کشور نفعی ندارد بلکه مشکلات اساسی ایجاد می‌کند.

10- وظیفه مردم نسبت به شعار سال جدید این است که گروهی که دارای سرمایه کافی هستند، در حدّ وسع خود کارگاه یا کارخانه تولیدی تاسیس کنند و آن‌ها که سرمایه‌های خرد دارند آن را در خدمت رشد تولید قرار دهند.

11- وظیفه دولت، مجلس و قوه قضائیه ایجاد زمینه مناسب برای تولید است؛ باید امنیت سرمایه مردم حفظ شود؛ اگر احساس امنیت نباشد کار تولید پیش نخواهد رفت!

۱2- ضرورت دارد قوانین و بخشنامه‌ها ثبات داشته باشد و هر روز تغییر پیدا نکند، این کار برنامه ریزی و امنیت سرمایه گذاری را مختل می‌کند.

13- معطل کردن مردم برای صدور مجوزها همچنان یکی از موانع تولید است.

14- در نظارت‌های دولتی افراط و تفریط نشود؛ برخی جاها گویا اصلا نظارتی نیست و برخی‌ جاها نظارت‌ها اذیت کننده است.

15- جلوی وارداتی که مشابه داخلی دارد گرفته شود و دولت خود وارد کننده این کالاها نباشد، این کمر تولید را می‌شکند.

16- دستگاه‌های زیربط برای هدایت کردن سرمایه‌های خرد مردم وظیفه دارند با مشاوره دادن و معرفی کردن، فرصت‌های شغلی و سرمایه گذاری را به مردم نشان دهند!

17- طرح کالا برگ و طرح‌های حمایت از معیشت مردم خوب است اما کار اساسی توانمند کردن مردم به وسیله تولید و اشتغال است.

18- رهبری نظام جز ابلاغ سیاست‌ها و خط مشی‌های کلّی در برنامه ریزی‌های اقتصادی دولت‌ها مداخله‌ای ندارد و (طبق قانون اساسی) اجازه دخالت ندارد!

19- آمریکایی‌ها خودشان را خسته نکنند از طریق تهدید و ارعاب ایران، به هیچ خواسته‌ای نخواهند رسید و اگر جرات کرده و خباثتی علیه ایران اسلامی انجام دهند، سیلی بسیار سختی خواهند خورد.

20- دشمن برای تحقیر و نامشروع خواندن مقاومت‌ ملت‌هایی مثل لبنان و یمن آن‌ها را نیروی نیابتی ایران می‌خواند! مطلقا اینطور نیست! ملت‌ها خود شخصیت، درک و انگیزه دارند و متوجهند که در برابر جهانخواران و صهیونیست‌های خبیث و بی‌رحم راهی جز ایستادگی وجود ندارد.

21- امروز اغلب مردم جهان به راه مقاومت ایمان دارند و در دل خود از مقاومت تمجید می‌کنند و هرگونه بتوانند از آن دفاع می‌کنند و برخورد دولت امریکا با دانشجویان و جوانان آزاده حامی فلسطین، پوشالی بودن شعارهای آنان مثل حقوق بشر، آزادی بیان، گردش آزاد اطلاعات و... را نشان داد.

22- ایران اسلامی بدون لکنت و لاپوشانی، صریح و قاطع از مقاومت ملت‌ها بویژه فلسطین و لبنان حمایت خواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۳۲
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

۱. مقایسه وضعیت کنونی با گذشته جهان اسلام و شیعه پیش از انقلاب ایران

برای درک شرایط کنونی، باید وضعیت پنج دهه پیش جهان اسلام را بررسی کرد. در آن زمان:

جهان اسلام از معادلات جهانی حذف شده بود.

شخصیت و هویت مسلمانان دچار تزلزل شده بود.

بی‌هدفی وناامیدی بر جوامع­اسلامی سایه افکنده بود.

بحران خودباوری به‌شدت گسترش یافته بود.

مسلمانان هیچ پیام بزرگی برای جهان نداشتند.

شیعه در مناسبات و معادلات جهانی حضور تأثیرگذاری نداشت.

اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این معادلات تغییر کرد. این انقلاب، امید تازه‌ای ایجاد کرد، ذهنیت‌ها را اصلاح کرد و درس‌های مهمی را به جهان اسلام و بشریت آموخت. مقایسه وضعیت اروپا و آمریکا قبل و بعد از انقلاب اسلامی نیز نشان می‌دهد که امروز واقعیت‌های جدیدی در حال شکل‌گیری است.

۲. دستاوردهای عملیات طوفان الاقصی در نظم آینده منطقه

امروز، جبهه مقاومت در برابر نظم آمریکایی، پایه‌های یک نظم جدید جهانی را بنا نهاده که نتایج آن در آینده روشن‌تر خواهد شد.

طوفان الاقصی ضربه‌ای اساسی به اسرائیل وارد کرد. اگر حمایت سریع و قاطع آمریکا و اروپا و سکوت عجیب جهان عرب نبود، این رژیم سقوط می‌کرد.

این عملیات نشان داد که حتی یک گروه مقاومت می‌تواند جنگی در سطح بین‌المللی به راه بیندازد.

جهان اسلام از این سکوت پشیمان شده و این تجربه فراموش نخواهد شد؛ بلکه ذخیره‌ای است برای تحولات آینده و رسیدن به «انفجار بزرگ».

ضعف‌های رژیم صهیونیستی آشکار شد: نقص اطلاعاتی، ضعف نظامی، اختلافات داخلی و کاهش مشروعیت جهانی. این ضربه مانند رسوایی غرب در ماجرای کرونا، فراموش نخواهد شد.

این عملیات باعث توقف طرح‌های منطقه‌ای مانند کریدور عربستان-اسرائیل شد و چهره مقاومت را پررنگ‌تر کرد. قدرت حماس و پایبندی مردم غزه به مقاومت اثبات شد. پس از این همه شهید، ۴۰ هزار نفر جدید به مقاومت پیوستند.

مقاومت شیعیان لبنان بیش از پیش تأثیرگذار شد و همکاری آنها با اهل سنت تقویت گردید.

حمایت ایران نیز موجب بازگشت حزب‌الله به میدان شد، و دشمنان امروز بیش از گذشته از این گروه هراس دارند.

۳. جایگاه «نرم‌افزار مقاومت» در پیروزی و شکست

رهبر انقلاب تأکید دارند که مقاومت فقط یک استراتژی نظامی نیست، بلکه یک تفکر و سبک زندگی است که بر مبنای ایمان به پروردگار، کرامت انسانی و امدادهای آسمانی بنا شده است.

هر چه دشمنان فشار بیشتری وارد کنند، مقاومت قوی‌تر می‌شود. مبارزه با رژیم صهیونیستی و حامیان آن، با وجود تمام سختی‌ها، نتیجه‌بخش بوده است.

هرچند آسیب‌هایی متحمل شده‌ایم، اما این ضربه‌ها در نهایت می‌توانند به نفع ما تمام شوند.

آینده سوریه همچنان ناآرام است و ممکن است روزی درخواست کمک از ایران داشته باشد.

۴. نقش ایران در دوره پس از طوفان الاقصی

ایران در نبردهای منطقه‌ای، برخلاف دشمنان، با منطق و برنامه عمل کرده است؛ درحالی‌که دشمنان به‌شدت سردرگم هستند.

ویژگی‌های عملکرد ایران:

*حفظ امنیت شیعه: ایران اجازه نداده که یک جنگ ویرانگر، شیعیان را در معرض خطر جدی قرار دهد.

*پرهیز از متهم شدن در سطح جهانی: ایران ابتدا از ابزارهای دیپلماتیک و حقوقی برای محکوم کردن دشمنان استفاده کرده و سپس اقدامات عملی انجام داده است تا از پشتیبانی بین‌المللی برخوردار باشد.

ایران براساس منطق قرآنی و عقلانیت عمل می‌کند، نه به شیوه غربی‌ها. این مسیر اگر با «اراده» ادامه یابد، هر چه دشمنان بیشتر تلاش کنند، نتیجه آن به نفع جبهه مقاومت خواهد بود. رهبر انقلاب تأکید دارند که اراده جبهه مقاومت ضعیف نیست، بلکه حتی دشمنان ناخواسته آن را تقویت می‌کنند.

۵. ضرورت آگاهی عمومی در ایران

یکی از مشکلات این است که مردم ایران هنوز خود را در وضعیت جنگی احساس نمی‌کنند. میزان امنیت موجود نباید باعث غفلت از شرایط جهان شود.

رسانه‌ها، روحانیت و نیروهای متدین باید آگاهی‌بخشی بیشتری انجام دهند تا مردم بدانند که در چه دنیایی زندگی می‌کنند و چگونه می‌توانند در این نبرد سرنوشت‌ساز نقش داشته باشند.

در نهایت، آینده منطقه در حال تغییر است و جبهه مقاومت نه ‌تنها یک نیروی نظامی، بلکه یک جریان فکری، اعتقادی و مردمی است که معادلات جهانی را دگرگون خواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۴ ، ۱۱:۰۵
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی