مرکز اندیشه کوثر

دارای مجوز از سازمان تبلیغات اسلامی مشهد مقدس
مشخصات بلاگ
مرکز اندیشه کوثر

سلام علیکم
لاحول و لا قوه الا بالله
ان شاء الله با عنایت حضرت فاطمه سلام الله علیها، وبلاگ مرکز اندیشه کوثر زیر نظر تشکیلات محبان الزهرا (س) از تاریخ 7 اسفند 1399 مصادف با ولادت امام علی (ع) آغاز به کار می کند. امید است نگاه ویژه آن حضرت شامل حال این تشکیلات گردد و عنایات ایشان هادی و گره گشای راهمان باشد.
پروردگارا ما را برای خودت و برای راهت و برای نظام اسلامی و انقلاب مهدوی تربیت بفرما.
یا علی

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

در جریان تحریم ایران توسط انگلستان در ماجرای ملی شدن صنعت نفت، وقتی دولت مصدق با خزانه خالی و بحران اقتصادی مواجه شد از دولت آمریکا درخواست کمک مالی کرد.

در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۳۱ جمهوری خواهان در آمریکا به پیروزی رسیدند، مصدق در خرداد سال ۱۳۳۲ بعد از اینکه آمریکایی ها مدام اعطای کمک مالی را به تعویق می انداختند، به پرزیدنت آیزنهاور نامه نوشت و تهدید کرد اگر آمریکا به ایران کمک نکند، او سیاستش را تغییر خواهد داد.

اما این نامه جواب عکس داد، آیزنهاور در پاسخ ضمن بیان شروطی برای مصدق نوشت: "اگر ایران این شرایط را رعایت نکند، دولت آمریکا با اعطای وام در حق مودیان مالیاتی آمریکایی شرط انصاف را رعایت نکرده است"

اما این همه ماجرا نبود، مصدق با سفیر آمریکا در تهران، هندرسون قرار گذاشته بود که در صورت منفی بودن پاسخ دولت این کشور، نامه منتشر نشود و محرمانه باقی بماند.

اما آمریکا نه تنها به مصدق کمک مالی نکرد بلکه نامه را منتشر کرده و باعث ایجاد جاروجنجال سیاسی در مطبوعات ایران و مخالفین مصدق شدند.

مصدق حرف از حکومت اسلامی و مبارزه با آمریکا نمیزد، اما آنجا که اقتضای منافع آمریکا بود، آمریکایی ها در مقابل انگلستان او را رها کرده و با اجرای کودتا موافقت کردند.

حال این موضوع را بگذارید کنار اینکه آقای ظریف، چند روز پیش آخرین نامه خود را به دبیرکل سازمان ملل ارسال کرد.

او از بی پاسخ گذاشتن نامه هایش توسط غربی ها گله می‌کند و خطاب به دبیرکل مینویسد:

ایران کشورهای اروپایی را آگاه ساخت که دیگر تدابیر جبرانی را به تعویق نخواهد انداخت. (با این وجود) هیچ اقدامی از سوی اتحادیه اروپا صورت نگرفت و تا شش ماه پس از آن نامه، هیچ یک از مشارکت کنندگان اروپایی برجام حتی به خود زحمت نگارش یک نامه در پاسخ به نامه ایران را هم ندادند.

ضمن اینکه در تحلیل رفتار اروپایی ها در جواب ندادن به "نامه هایش" می‌نویسد:

نتیجه نگران کننده دیگری که در طول تجربه طولانی ام در دیپلماسی بدست آورده ام این است که قدرت های غربی ورود به تعامل برابر با کشورهای با درآمد متوسط و نه حتی کشورهای در حال توسعه را کسر شأن خود می دانند - مگر آن که آن را همچون دوران مذاکرات برجام از سال ۹۲ تا سال ۹۴ غیر قابل اجتناب بیایند.

آنها عادت کرده اند که با«ما»ی غیر غربی همواره به عنوان موضوع، مشتری و تأمین کننده منابع و نه هیچ گاه به عنوان شریک رفتار کنند. بدیهی است که این نگرش در مورد ایران، با تمدن چندین هزار ساله اش، نتیجه معکوس داد.

قابل ذکر است، آقای روحانی نیز در روزهای پایانی مسئولیتش به عنوان رئیس تیم مذاکره کننده کشورمان در موضوع هسته‌ای (سال 82 تا 84) طی نامه ای تاریخی خطاب به محمد البرادعی می‌نویسد:

متأسفانه،در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران مابه‌ازای بسیار اندکی دریافت کرد و با قول‌های انجام نشده و درخواست‌های بیشتر روبه رو شد.

روحانی همچنین در کتاب خاطراتش راجع به مذاکرات هسته ای آن سال ها مینویسد:

«پیشنهادهای ارائه شده اروپایی ها به ایران به طورمضحکی کوتاه و نارسا می باشد. این پیشنهاد به دستور استعماری کاپیتولاسیون شبیه میباشد و توهینی به تمام ملت ایران است»

آمریکا، آمریکاست تاریخ جنایتشان را رتوش و فراموش نکنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۱۷
مرکز اندیشه کوثر
۸ مرداد ۱۴۰۰

زخم بی‌ هویتی

من نیز همانند بسیاری چهره مغموم کیمیا علیزاده در پایان مبارزه‌اش با ناهید کیانی را دیدم اما نه حیرت کردم و نه ترحم!

امروز پاهای کیمیا علیزاده نبود که آپ‌دولیوچاگی به پهلوی ناهید کیانی می‌زد؛ او مانند عروسک خیمه‌شب‌بازی دست و پایش تکان می‌خورد؛ مثل یک عروسک بی‌جان، یک مجسمه بی‌روح!

کیمیا از وقتی پذیرفت مقابل پرچم کشورش بایستد و مبارزه کند یک دولیوچاگی بر سرش آوار شد و تمام.

گویی بی‌هویتی پاشنه آشیل همه آدمهاست؛ بی‌هویتها زود از پا درمی‌آیند؛ چه علیزاده زیر پرچم پناهجویان باشد چه سعید ملایی زیر پرچم مغولستان!

اما احوال این دختر یک‌جا ترحم‌انگیز است؛ آن‌هم زمانی که کفتارها گرد این پیکر بی‌روح حلقه می‌زنند و هرکدام تکه‌ای از گوشت او را می‌کَنند؛ از مسیح علی‌نژاد تا جریان خودباخته غرب زده که نان‌شان در تبلیغ و ترویج این بی‌هویتی است تا جریان شبه روشنفکریِ ریشو و بعضا عمامه به سر که خود از بی‌هویتی و تذبذب ارتزاق می‌کنند!

لابد انتظار داشتند صداوسیما بعد از برد علیزاده مقابل کیانی، سرود ملی پخش کند و روی تصاویر علیزاده محمد معتمدی بخواند.

این ژست دلسوزی برای کیمیا علیزاده بوی تعفن می‌دهد.

از این مرگ خاموش کیمیا علیزاده در پشت کردن به کشور و هویتش ناراحتم؛ او می‌توانست در کنار پاداش‌هایی که بعد از المپیک ریو گرفت و اعتباری که بعنوان اولین مدال‌آور زن ایرانی در ادوار المپیک بدست آورد سالها با همین عنوان زندگی کند و آرزوهایش را بسازد نه اینکه کشورش را سرکوبگر بخواند، به ایران پشت کند و اکنون زخم بی هویتی بلای جانش شود.

پی نوشت 1 :

دو سوالی که واقعاً جواب آن را نمی دانم که اگر می دانید بفرمایید:

سوال اول اینکه از صبح تا الآن اینستاگرام پر شده از متونی که شاه بیت آن این بود "اگر حواسمان به نخبگان نباشد آن ها می روند" یا مثلا "کیمیاهای وطن را از دست ندهیم" گزاره ای درست که در نسبت با کیمیا علیزاده به مصداق نادرست متصل شده، حال اگر چه در برخورد با نخبگان، نادان هستیم و ناتوان، اما یک نفر به من بگوید که برای کیمیا علیزاده که اتفاقاً نماد و مصداق برخورد درست با نخبگان این کشور در فراهم کردن نیازهای مختلف بود؛ دقیقاً چه چیزی باید فراهم می شده که نشده!؟

و سوال دیگر از شما (اگر نگارنده یا علاقه مند به این متون احساسی هستید و چاشنی انتقاد را به کار گرفته اید) این است که کیمیا علیزاده دقیقا قربانی کدام نحوه برخورد نادرست با نخبگان است؟

پی نوشت 2 :

بعد از کسب مدال برنز توسط کیمیا علیزاده، مبلغ نقدی برنده مدال طلا به او اهدا شد.

علاوه بر این 300 سکه طلا، به علیزاده اهدا شد که این هم جایزه نفر اول بود؛

وزیر کار و رفاه اجتماعی در مراسم استقبال از او، شمش طلا جایزه داد.

از طرف استاندار البرز، به اویک واحد آپارتمان اهدا شد که از طرف شورای شهر هم پیگیری شد؛

مقرر شد زندگی نامه او را بنویسند؛

مقرر شد ورزشگاهی به نامش احداث کنند؛

کیمیا علیزاده، مصداق برخورد نامناسب با نخبگان نیست! او اتفاقاً مصداق برخورد درست با یک نخبه است.

پی نوشت 3:

کیمیا علیزاده یک تصمیم شخصی گرفته که بعید می دانم نسبت به آن راضی باشد...

بی وطنی سخت است!

کنار گذاشتن وطن تصمیمی پر از زخم ودرد است؛ پس این رویکرد احمقانه که او را نماد تصمیم درست می دانند و قهرمان می نامند را نمی پسندم؛

وطن مفهمومی است که فارغ از روی کار بودن تاج یا عمامه معنا دارد؛ پس رویکردی که پشت کردن به وطن را امری عادی می داند، احمقانه است.

کیمیا علیزاده برای خودش تصمیم گرفته اما او الگو و نماد تصمیم درست نیست که بشود تعمیمش داد، نماد بی هویتی است...

شما بگویید که از کی بی هویتی و بی وطنی، قهرمان ساز می شود؟

پی نوشت 4:

اما آیا برخورد مسئولین ما با همه مثل کیمیا علیزاده بوده؟ نه! هر چقدر که با کیمیا علیزاده همچون یک قهرمان مواجه شده، با بقیه قهرمانان چندان برخورد مناسبی نشده و قدرشان را نداستند.

پی نوشت 5:

جهت رفع ابهام؛ مسئله شخص کیمیا علیزاده نیست! مسئله فرآیندی است که می خواهد کیمیا علیزاده را مصادره کند برای رسیدن به آنچه که در ذهن دارد...

اگر امروز کیمیا علیزاده، کشف حجاب نکرده و ترک وطن نگفته بود و زیر پرچم ایران مبارزه می کرد و یکی دو جمله هم از علاقه اش به دین می گفت، مدافعان امروز او، به گونه ای دیگر با او مواجه می شدند.

مثلا به او انگ ریاکاری می زدند و با عنوان "ورزشکار حکومتی" معرفیش می کردند که از سوی آخوندا پول می گیرد و یا در بهترین حالت به سادگی از کنارش عبور می کردند؛ گویی نه او قهرمان است و نه اصلا وجود دارد.

مسئله ما قلب و یا به زوال کشاندن معانی است که اکنون قرار است با مصادره کردن کیمیا صورت بگیرد که در صدر آنها معنا و مفهوم "وطن" به عنوان عنصری "هویت بخش" قرار می گیرد.

لذا برای توضیح و توصیف این وضعیت و شرح دشمنی ها ناگزیر هستیم که نام او را ببریم؛ نام بردن از او در استوری ها نه از سر لجاجت است و نه کینه! شاهد مثال آنکه گفتیم، آنچه برای او اجرا شده، استحقاقش را داشته و باید می شده و اکنون دل خوش هستیم، به نوشتن نام کیمیا به سه رنگ سبز و سفید و قرمز....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۰۱
مرکز اندیشه کوثر

احتمالا الان اطراف آقای رییسی صدا به صدا نمی رسد، شاید طبیعت انتقال دولت همین باشد ، این چند خط را می نویسم نه به امید رسیدن به گوش رییس جمهور منتخب و تاثیر در دولت آتی بلکه بیشتر برای آنکه ثبت شود قبل از شروع دولت جدید تصور و توقع خودم چه بوده و بعدا چه طور می شود این توقعات را قضاوت کرد.

اول اینکه فضای عمومی جامعه در آغاز به کار هیچ دولتی این همه اعتراضی نبوده است، انتخابات سیزدهم نماد تام و تمام این فضا بود ، رای دادن به رییسی و تحریم انتخابات توسط طیفی از مردم نتیجه همین فضا بود، جماعتی معترض و جماعتی معترض تر که هر چند در شکل اقدام با هم اختلاف دارند اما در اصل اعتراض نه.

اعتراضی که اگر به نتیجه نرسد و اثر واقعی نداشته باشد.

دو سرنوشت بیشتر ندارد ، انفعال یا خشونت و نتیجه هر دو هم می شود ضعیف شدن ملت و دولت و..‌.

این فضای اعتراضی که امروز همه از سلطنت طلب و منافق تا اصلاح طلب و احمدی نژادی و اصولگرا می خواهند سوار موج آن شوند اصلی ترین فرا واقعیت فضای اجتماعی کشور است که همه اجزای دولت رییسی از رییس جمهور تا بخشدار باید توان تحلیل آن را داشته باشند و قبل از هر انتخاب و تصمیم و اقدام و حرف زدن و حرف نزدنی باید آن را مبنا قرار دهند.

دومین مسئله میراثی است که روحانی و دولتش از خود بجا می گذارند.

به اوضاع امروز خوزستان نگاه کنید ، روحانی دوازده مرداد صدها خوزستان در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و جامعه و... تحویل می دهد ، شاید بگویید این که همان اولی است، نه، اولی واقعیت ناکارآمدی بعلاوه فرا واقعیتی است که ساخته شده و به یک حس عمومی تبدیل شده است ولی دوم خودِخودِ انباشت ناکارآمدی هاست بدون روتوش که البته بخش هایی از آن هم صرفا دستپخت دولت روحانیست و بخش‌هایی هم نیست.

خوب است رییسی بر خلاف روحانی که از آغاز تا پایان سال هشتم از دولت قبل می گفت، یک بار برای اولین و آخرین بار واقعیت آنچه تحویل می گیرد را مستند به آمار رسمی به اطلاع عموم مردم برساند _حداقل آن بخش هایی که قابل انتشار است_

آیا اینها رو گفتم که همین اول کار بهانه جور کنم برای دولت رییسی؟

ابدا...

در چنین شرایطی چه باید کرد؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۳۸
مرکز اندیشه کوثر

‌ما چرا اینطور شده‌ایم؟

دیگر کمتر خوشحال می‌شویم و با افتخار کردن بیگانه‌ایم.

چه چیز تغییر کرده؟

ما چه اخلاقی پیدا کرده‌ایم؟

مایی که صبح تا شب دنبال لایک عروسک‌ها و دفترهای نوستالژیک هستیم تا آن گذشته دوست داشتنی را برای چند لحظه در ذهن‌مان مرور کنیم چرا اینطور دربرابر خوبی‌های امروزمان منفعل هستیم؟

این روایتِ ما بدبخت‌ترین ملت دنیاییم را چرا بدبخت کنندگان دنیا در سرمان گنجانده‌اند؟

نه؛ نمی‌گویم هر روز صبح مثل کره شمالی، سرود خوشبختی بخوانیم.

نه؛ قرار نیست به توصیه این مشاوران اینستاگرامی به هرچه که می‌بینیم لبخند بزنیم.

اما معتقدم من و هم نسل‌های من، آنقدری که یک جوان بیست و خورده‌ای ساله از گل خداداد عزیزی به استرالیا و چهره غم زده مارک بوسنیچ خوشحال شد، از پرش علی بیرانوند و گرفتن پنالتی رونالدو و چهره غم‌زده صاحب اِن‌تا توپ طلا خوشحال نشدیم و با آن خاطره نساختیم.

ما زندگی کنندگان در لحظه‌ایم. انگار ما در برخورد با خوشبختی و افتخار، بزرگترین آلزایمرداران تاریخ شده‌ایم!

احساسات‌مان را نهایتا نیم تا یک‌ساعت، به اندازه خاطره‌ای که از یک پست اینستاگرامی در ذهن‌مان می‌ماند، با خودمان حمل می‌کنیم.

اگر چنین نبود،

لذت می‌بردیم از آنچه که می‌بینیم

مثلا افتخار می‌کردیم به فداکاری پزشک و پرستار این مملکت که چطور رفته‌اند وسط سختی

افتخار می‌کردیم به مردم باشعوری که مثل آمریکا جنگ نمی‌کنند بر سر دستمال با هم و هرچه سختی‌ دارند دادش را بر سر پرستار نمی‌کشند.

یا ضدعفونی کردن کلیسا توسط طلبه مسلمان چقدر تصویر لذت بخشی است!

به اینکه وسط این همه تحریم و سختی یک تنه داریم با کرونا می‌جنگیم افتخار می‌کردیم

به اینکه اگرچه تنهاییم و بزرگترین و سخت‌ترین تحریم‌ها (با هزار و هشتصد و اندی تحریم) را داریم اما غذا کم نداریم و قحطی نشده...

مثلا همین راه‌اندازی خط تولید واکسن و ماسک و کیت تشخیص کم‌چیزی نیست که نتوانیم به آن افتخار کنیم!

می‌خواهی بفهمی تحریم یعنی چی؟

یعنی چیزی که قطر را در کمتر از ۲۴ ساعت در آستانه قحطی قرار داد!

و حالا تو ۲۴ ساعت را ضرب در ۳۶۵ روز کن و نتیجه را در ۴۰ و اندی ضرب کن تا ببینی چه کرده‌ایم...

اینها را که می‌بینیم

خیلی منصف باشیم، لایک می‌کنیم اما فراموش‌مان می‌شود.

بی انصاف باشیم، فحش می‌دهیم به زندگی‌مان...

اما من می‌گویم، نکند بشویم مثل آن فردی که انقدر عادت کرده بود به بوی بد وقتی وارد بازار عطارها شد، از هوش رفت؛

نکند انقدر رسانه‌هایشان به ما بگویند که بدبختیم، یادمان برود قشنگی را ببینیم و برای خودمان نوستالژی بسازیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۰ ، ۱۴:۴۴
مرکز اندیشه کوثر
۲۴ تیر ۱۴۰۰

سقوط 8 ساله

سرعت بالای دنده عقب در دولت آقای روحانی:

روحانی: "والله بالله تالله سال‌های ۸۴ تا ۹۲ گذشت و دیگر تکرار نمی‌شود"

انتقاد به آقای روحانی الان سکه رایج است، مُد است، امتیاز دارد، کلاس دارد...

اما برخی در اوج دوران هشتگ روحانی مچکریم و ماه عسل روزهای نخست گفتند که این رویه و این مدیریت دنده عقب است.

دود اینکه سال هشتم دولت متوجه این نکته شویم به چشم همه میرود.

دولت بعدی فرصتی برای آزمون و خطا ندارد، بهانه ای برای کم کاری، خستگی و نتوانستن ندارد هرچند اگر دولت فعلی زمین سوخته ای تحویل بگیرد.

ایران، مدیر آینده نگر می‌خواهد.

مدیر نخبه جامعه است.

نخبه باید بداند که چه حوادثی در آینده رخ خواهد داد.

پیش از وقوع آن را رفع کند.

مجلس هم در این کم کاری دولت نقش دارد، بخصوص مجلس قبل که از سال ۹۶ بعد از آن اظهار نظر وزیر نیرو کاری نکرد که نکرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۰ ، ۱۸:۰۴
مرکز اندیشه کوثر
۱۴ تیر ۱۴۰۰

ترمزهای انقلاب !

اصلاح طلبی یعنی منافع حزبی به هر قیمتی و هر وسیله ای حتی بی شرفی و وطن فروشی!

اصولگرایی یعنی بی عرضگی و در عین حال میدان ندادن پخمه های کهنسال صدر نشین حزب مورد نظر به جوانان نخبه دغدغه مند انقلاب!

اصلاح طلبی یعنی گرفتن رای و محبوبیت به وسیله تحریک شکم و زیر شکم خلق الله!

اصولگرایی یعنی به باد دادن محبوبیت انقلاب و اسلام به وسیله ی پخمگی و غرور پدرخوانده های حزب!

اصلاح طلبی یعنی استفاده ابزاری از مراجع و علما!

گاهاً تایید و گاهاً تکفیر!

اصولگرایی یعنی ترس و مصلحت اندیشی احمقانه از نقد انقلابی عملکرد سیاسی و مواضع دو پهلوی برخی مراجع!

اصلاح طلبی یعنی جوان، جور میکنم برقصی، توی جنس مخالف بلولی ، هر شکلی خواستی بگردی ، فقط طرفدار صرف و افراطی من باش و دغدغه و آرمان فراتر از شکم نداشته باش!

اصولگرایی یعنی جوان، من شعار آرمان ها رو میدم، تو برو برای آرمانهامون بجنگ و...!

اصلاح طلبی یعنی کلی همایش و کنگره و جلسه بی خاصیت با تمِ کراوات و غربزدگی و...

اصولگرایی یعنی کلی همایش و کنگره و جلسه بی خاصیت با تمِ چفیه و مداحی و عکس شهدا!

اصلاح طلبی یعنی کلی آقازاده غربزده و هرزه و فاسد میلیاردر اونور آبی!

اصولگرایی یعنی کلی آقازاده یقه دیپلمات ریشو و پست و مقام دار اینور آبی!

اصلاح طلبی یعنی حمایت همه جانبه از مفسد اقتصادی هم حزبی!

اصولگرایی یعنی استفاده ابزاری از مفسد اقتصادی برای کوبیدن هم حزبی سابقی که دیگه تمکین نمیکنه!

اصلاح طلبی یعنی تا نابودی جناح مخالف متحد باشیم و هیچ تفاوت اندیشه ای بینمون باعث اختلافمون نشه!

اصولگرایی یعنی هر اختلاف نظر کوچیکی رو تبدیل کنیم به معضل و بحران حزبی و تکفیر همدیگه!

اصلاح طلبی یعنی به لجن کشیدن واژه ی آزادی و تقلیل آزادی به بی بند و باری و لااوبالی گری!

اصولگرایی یعنی برخورد قهر آمیز و ایجاد دافعه حداکثری کردن برای واژه دین!

اصلاح طلبی یعنی ، سلطنت طلب و آتئیست و فمنیست و دموکراسی خواه و هرزه و رقاصه و...رو متحد کن علیه انقلاب!

اصولگرایی یعنی هر روز یه نمایندگی و شعبه انحصاری زدن برای انقلاب با اسامی مختلف و کوبیدن رفقای سابق!

پی نوشت؛

در نهایت اصولگرایی و اصلاح طلبی یعنی کوبیدن هماهنگ هر با عرضه ای که بخواد سفره فسیل ها و پخمه های لیبرال رو جمع کنه!

چه ریشوی یقه بسته

چه کراواتی سه تیغه!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۰ ، ۰۱:۱۵
مرکز اندیشه کوثر
۱۰ تیر ۱۴۰۰

سازمان خون

دو واژه پرکاربرد در دهه شصت در ادبیات مطبوعاتی، امنیتی و مردم کوچه و بازار بدون شک " خانه تیمی" و "کمیته" است. البته پیش از انقلاب هم برای پیشبرد عملیات ها و مخفی نگاه داشتن فعالیت ها از "خانه امن" استفاده می شد. کارکرد خانه تیمی پس از انقلاب تغییر شکل داد. سازمان مجاهدین (سازمان خون) در چند لایه و سطح "خانه ها" را تقسیم می کردند. خانه سفید یا امن خانه ای بود که از بالاترین سطح اطمینان برخوردار بود و معمولا محل اختفا شورا یا کادر اصلی سازمان به حساب می آمد. در دهه شصت سپاه و کمیته انقلاب اسلامی با گزارشات متعدد مردمی بسیاری از این خانه ها را شناسایی و با درگیری به مقابله با آنها پرداختند.

این که در بالا اشاره داشتم سازمان مجاهدین (سازمان خون) کارکرد "خانه تیمی" را تغییر داد برای یادآوری یک نمونه مشهور اما فراموش شده است. خانه ای در خیابان "بهار" تهران که انتشار خبر مربوط به آن افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داد.

شرح ماجرا:

خسرو زندی در تاریخ ۲۲ مرداد سال ۶۱، حین سرقت خودرو توسط مردم بازداشت شد. در بازجویی ها مشخص شد او از اعضای سازمان است. زندی ماموران دادستانی را به بیابان‌های باغ‌فیض، محل دفن اجساد افرادی که در خانه تیمی بهار به فجیع ترین شکل ممکن شکنجه و کشته شده بودند برد. جنازه های سوخته و پوست سر که جدا شده بود تعلق داشت به: محسن میرجلیلی و طالب طاهری (پاسداران کمیته انقلاب) و عباس عفت‌روش (یک کفاش حزب‌اللهی).

هفدهم‌ مرداد سال ۶۱ در پوشش مامور کمیته وارد مغازه عباس عفت روش که کفاش بود شدند و او را ربودند. اتهام او و همسرش این بود که مخبران نیروهای امنیتی بودند که بعدتر ثابت شد دروغ است

با شانه تخم مرغ دور تا دور اتاق را پوشانده بودند تا صدای کسی بیرون نرود. شکنجه شروع شد، اتو را روی آلت آن دو گذاشتند بعد چشم کفاش را بستند و به او سیانور تزریق کردند،

از گلویشان صدای خُرخُر می آمد...

علی اکبر راستگو عضو جدا شده سازمان می گوید: پس از ضربات سال ۶۱ سازمان "عملیات مهندسی" را طراحی کرد. ما شکنجه می‌کنیم چون مجبور هستیم، ولی وقتی حاکم شویم، نمی‌کنیم.

نتیجه گیری نمی کنم و بحث را همین جا با دعوت شما به یک جستجوی ساده در گوگل به پایان می رسانم.

استدعا دارم جستجو کنید و نسلی که بی خبر از آنچه بر ما گذشته است را از ماهیت گروهک های فعال امروزی با خبر سازید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۰ ، ۲۳:۴۷
مرکز اندیشه کوثر
۵ تیر ۱۴۰۰

نقطه قوت جلیلی

اگر تصورات، جناح بندی ها و قضاوت های رسانه زده ما اجازه بدهند، باید صدای سعید جلیلی را شنید.

در هر سوالی وقتی خبرنگار میکروفون را جلوی او می گرفت مانند خیلی از نامزدها و مسئولین این کشور، جملات تکراری و ژورنالیستی تحویلشان نمی داد.

مدل حرف زدنش اینگونه نبود :

مسکن باید حل شود...

تحریم باید رفع شود...

یارانه باید بیشتر شود...

اشتغال جوانان باید حل شود...

تورم باید کنترل شود...

حتی در سال ۹۲ ما او را به این دقت و تسلط ندیده بودیم. این سخن درست است که رئیس جمهور نمی تواند در کلیه جزییات دخالت کند و اینکه رئیس جمهور نمی تواند در عین حال اقتصاد بداند، متخصص سیاست خارجی باشد، کارشناس فرهنگی باشد، بله، اما جلیلی این بخش را با کارگروه تخصصی پوشش داده است.

دو ویژگی مهم برای او باید نوشت:

۱.  نتیجه زحمات سعید جلیلی بالا بردن سطح انتخابات از قالب‌های هیجانی و قدیمی است، اگر می خواهیم انتخابات و نتیجه آن در کشور ما ارتقا پیدا کند می بایست این رویکرد عقلانی را تقویت کنیم.

۲.  سعید جلیلی با این اِشرافیت ، برای کشور در حکم یک دیده بان است.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۰ ، ۲۳:۵۱
مرکز اندیشه کوثر

بسم‌الله

در مقابل قرشمال‌بازی ضدانقلاب خارج‌نشین و اصلاح‌طلب‌های همیشه طلبکار و ضدانقلاب در لباس بهاری‌ها، منفعل نشوید

ادعای اینکه کاهش مشارکت، اعتراض به اصل حاکمیت و نتیجه بررسی قانونی صلاحیت‌ها در شورای نگهبان است، حرف بی‌اساسی‌ست!

کاهش مشارکت در انتخابات، مستقیما به عملکرد فاجعه‌بار دولت روحانی در این ۸ سال برمی گردد و نتیجه مستقیم بی‌کفایتی دولت در مدیریت کشور است..

در کنار این، در همه نظرسنجی‌های پیش از انتخابات، قریب به ۱۵درصد از مردم گفته بودند که به خاطر نگرانی از ابتلا به کرونا، در انتخابات شرکت نمی‌کنند

براساس بررسی‌های آماری هم، اختلال ساعات اولیه در روند رأی‌گیری، حدود ۶ درصد به مشارکت انتخاباتی آسیب زده که عدد قابل توجهی‌ست

درباره آراء باطله هم باید بدانیم که این میزان اتفاقا نشان‌دهنده تعداد کسانی‌ست که به اصل انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و فرآیند رأی‌گیری اعتماد و اعتقاد دارند و اما در عین‌حال به وضعیت موجود کشور که نتیجه مستقیم خیانت‌های دولت لیبرال و غرب‌پرست روحانی‌ست اعتراض جدی دارند ولی به‌جای قهر از صندوق‌های رأی، اینگونه اعتراض خود را بیان کردند.

حرف آخر اینکه؛

الان وقت انفعال و به‌خودمشغول‌شدن نیست. دولت بی‌کفایت روحانی به پایان خود رسیده و مردم با حضور در انتخابات و رأی قاطع ۶۰ درصدی به آیت‌الله رئیسی، تغییر اساسی در شیوه مدیریت امور کشور را انتخاب کردند. باید این موفقیت را به جشن ملی پایان دولت تحقیر و ذلت تبدیل کنیم

بسم‌الله...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۰۰ ، ۲۳:۳۰
مرکز اندیشه کوثر
۱۸ خرداد ۱۴۰۰

الصادقُ الأمین

دوست عزیز لبنانى‌ مان تعریف مى‌کرد از یکى از شاعران جوان لبنانى که چند سال پیش توفیق حضور در محفل نیمه‌ى رمضان شعرا با رهبر انقلاب را پیدا کرده بود پرسیدم چه حس و حالى داشتى؟ شاعر لبنانى گفته بود وقتى براى اولین بار با السید القائد روبه‌رو شدم، تنها عبارتى که به ذهنم خطور کرد این بود: الصادقُ الأمین.

چند روز پیش حضرت آقا در یکی از فرازهای بیاناتشان خطاب به کاندیداها فرمودند: «با مردم باید صادق بود.» الحق و الإنصاف مصداق بارز و تام و تمام عمل به این توصیه، خود حضرت آقاست. میزان صداقت آقا با مردم براى خیلى‌ها قابل فهم نیست. آقا در برابر مردم، خود خودشان هستند؛ حرفى که به آن اعتقاد ندارند را نمى‌زنند؛ کارى که به آن اعتقاد ندارند را نمى‌کنند؛ حتى در کوچکترین امور، دقت دارند که بازیگرى نکنند و جز آنچه که واقعا هستند ننمایند.

فقط یک مثال مى‌زنم که شاید نشنیده باشید. حتماً دیده‌اید که حضرت آقا نکات و محورهایى که مى‌خواهند در سخنرانى بیان کنند را معمولاً روى کاغذى مى‌نویسند و در میان سخنرانى به آن نگاه و مراجعه مى‌کنند. یکى از بزرگواران براى ما تعریف مى‌کردند که چند سال پیش، دست‌اندرکاران ضبط تلویزیونی پیام نوروزى رهبرى به جهت ملاحظات هنری و براى به هم نخوردن کادر تصویر در اثر بالا و پایین شدن سر حضرت آقا موقع نگاه کردن به کاغذ، به ایشان پیشنهاد کرده بودند که مانیتورى در مقابل ایشان قرار دهند و نکات روى کاغذ را عینا به مانیتور منتقل کنند و اصطلاحا با "اتوکیو" کار را پیش ببرند. اما این پیشنهاد با مخالفت قاطع حضرت آقا مواجه شده بود و ایشان قریب به این مضمون فرموده بودند: مردم که نمى‌دانند من دارم از مانیتور استفاده مى‌کنم و گمان مى‌کنند که من بدون مراجعه به یادداشت دارم اینطور مسلّط و پشت سر هم صحبت مى‌کنم؛ و این خلاف صداقت است.

قطعاً این حجم از صداقت و پرهیز از بازیگرى، در دنیاى پر از دروغ و تزویر سیاست معاویه‌ وارى که دنیاطلبان براى خود ساخته‌اند به هیچ وجه قابل درک و تفسیر نیست. این صداقت، انسان را فقط به یاد انبیاء و اولیاء صدّیق الهى مى‌اندازد و با هیچ مثال دیگرى قابل مقایسه نیست. خدا را بابت نعمت رهبر صادق امینی همچون حضرت آقا شاکر باشیم و إن شاء الله در انتخابات هم به صادق‌ترین و امین‌ترین کاندیدا رأى دهیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۳۵
مرکز اندیشه کوثر