کانون فرهنگی مرکز اندیشه کوثر

دارای مجوز فعالیت از سازمان تبلیغات اسلامی استان خراسان رضوی
مشخصات بلاگ
کانون فرهنگی مرکز اندیشه کوثر

سلام علیکم
لاحول و لا قوه الا بالله
ان شاء الله با عنایت حضرت فاطمه سلام الله علیها، وبلاگ مرکز اندیشه کوثر توسط جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی زیر نظر تشکیلات محبان الزهرا (س) از تاریخ 7 اسفند 1399 مصادف با ولادت امام علی (ع) آغاز به کار می کند. امید است نگاه ویژه آن حضرت شامل حال این تشکیلات گردد و عنایات ایشان هادی و گره گشای راهمان باشد.
پروردگارا ما را برای خودت و برای راهت و برای نظام اسلامی و انقلاب مهدوی تربیت بفرما.
یا علی

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

بخش اول : تأملی در فلسفه «حجّ» و تطبیق بر «سفر اربعین»

یکی از عمیق‌ترین و ریشه‌ای‌ترین بیماری‌های انسان، «عافیت‌طلبی» است؛ میل سیری‌ناپذیر او به آسایش، رفاه و گریز از سختی. انسان، ذاتاً خواهان راحتی است و طبیعتش با رنج، چندان سازگاری ندارد. اما دقیقاً در همین نقطه است که راز رشد و تعالی او نهفته است . امیرالمومنین(ع) در خطبه قاصعه از حکمت شگفت‌انگیزی پرده برمی‌دارند و می فرمایند: « خداوند، خانه‌ی خود، کعبه را نه در سرزمینی سرسبز و خوش‌منظر، که در زمخت‌ترین و ناهموارترین سرزمین‌ها قرار داد؛ در زمینی بی‌گیاه، در درّه‌ای تنگ، میان کوه‌هایی سخت و خشن، با کم‌ترین منابع آب، و دور از آبادی‌ها؛ جایی که حتی حیوانات نیز آسایش ندارند. » درحالیکه خداوند می‌توانست کعبه را در دل گلزارها و جویبارها، در میانه‌ی شهرهایی آباد، یا در نزدیکی قصرها و باغ‌ها بنا نهد؛ اما چنین نکرد. چرا؟ حکمتش در چیست؟

حضرت در ادامه به یک قاعده تربیتی مهم اشاره کرده و می فرمایند: « اساساً هرچه آزمون سخت‌تر باشد، پاداش آن نیز والاتر و بزرگتر خواهد بود. » اگر کعبه در موقعیت خوبی قرار داشت، اگر زیارت خانه‌ی خدا آسان و بی‌رنج می‌بود، دیگر معلوم نمی‌شد چه کسانی برای خدا می‌آیند و چه کسانی برای آسایش و گردش. امتحان در کار نبود، و صدق نیت‌ها پنهان می‌ماند. اما رنج سفر، پرده‌ها را کنار می‌زند و چهره‌ها را روشن می‌سازد؛

تنها آنان که عاشقانه دل در گرو خدا دارند، رنج این راه را به جان می‌خرند. لذا خداوند کعبه را در چنین شرایط بدی قرار داد تا انسان ها را مورد امتحان و آزمایش قرار دهد و ببیند چه کسانی حاضرند این همه رنج و سختی را به جان بخرند و فقط برای خدا به آنجا بیایند.

پس مهمترین ملاک، وجود سختی و رنج هایی است تا بوسیله آن، انسان ها از یکدیگر شناخته شوند. البته امروزه، «حجّ» با امکانات فراوان، دیگر آن رنج و سختیِ پیشین را ندارد. حج امروز، عمده رنج مالی و دوری چند روزه را به دنبال دارد و از سختی های گذشته خبری نیست. اما در روزگار ما، «اربعین» با جلوه‌ای متفاوت، تا حدودی همان نقش و خاصیت تربیتی را ایفا می‌کند.

راه‌پیمایی اربعین، با وجود شور و عشق بی‌مانندش، عرصه‌ای از آزمون و ابتلای مؤمنانه است. ساعات طولانی پیاده‌روی زیر آفتاب داغ، کمبود امکانات، ازدحام بی‌امان، تأخیر، بی‌خوابی، خستگی و رنج‌هایی که در متن سفر تنیده شده‌اند، همگی بخشی از آن غربال الهی‌اند که حقیقت نیت‌ها را آشکار می‌سازد.

گرچه امروزه موکب‌های فراوان، امکاناتی فراهم کرده‌اند که سفر را راحت‌تر کنند، که در جای خودش بسیار هم لازم است، اما به لحاظ تربیتی، مؤمنین نباید اربعین را به تجربه‌ای صرفاً تفریحی بدل کنند، وگرنه آن جوهره تربیتی‌اش را از دست خواهد داد. با توجه به رونق گرفتن موکب های اربعین، برخی به نحوی سفر می کنند که کمترین رنج و سختی را بچشند، اما با لحاظ آن ملاک محوری، شاید حداقل برای خودمان بتوانیم این نسخه را بپیچیم که خیلی به سمت «راحت‌طلبی» های اینچنینی نرویم بلکه نشان دهیم که ما فقط برای زیارت سیدالشهدا(ع) قدم در این مسیر گذاشته ایم و حاضریم همه سختی ها و رنج هایش را به جان بخریم.

اساساً رشد و تعالی آدمی، در گرو پذیرش سختی‌ها و حرکت در دلِ رنج‌هاست؛ چرا که «لذّت» و شیرینیِ این‌گونه سفرهای معنوی، نه در آسایش، که در همان رنجِ جان‌سوزی است که دل را به شور می‌آورد و روح را به تماشا می‌برد.

و چه جلوه‌هایی که آدمی، از این منظر، در مسیر اربعین نمی‌بیند! هنیئًا لهم...

بخش دومآداب زیارت

الف) امام صادق(ع) خطاب به مفضّل بن عمر: برخى اگر زیارت کنند، بهتر از آن است که زیارت نکنند، اما برخى زیارت نکردنشان بهتر از زیارت کردنشان است. مفضّل واکنش نشان داده و می گوید:  با این کلامت کمرم را شکستى!

حضرت فرمود: به خدا سوگند، هر یک از شما به سوى قبر پدرش که می رود، با حزن و اندوه مى‌رود؛ اما شما به زیارت سیدالشهدا(ع) که می روید، با غذای خوب و سفره‌هاى رنگین مى‌روید! هرگز پاداشى نخواهید داشت، مگر آن که پریشان و غبار آلوده به زیارتش بروید. 1

ب)  امام صادق(ع):

به من گزارش شده گروهى به قصد زیارت امام حسین(ع) حرکت کرده و با خود سفره ‏هایى را برداشته ‏اند که در آنها شیرینى جات و حلواها و امثال اینها را گذاشته‏ اند، درحالیکه آنها اگر به زیارت قبور محبوب‏ های خود روند، امثال این گونه خوراکی ها را با خود نمی برند. 2

ج) امام صادق(ع):

عده ای براى زیارت امام حسین(ع)، سفره‌ها و غذاهاى رنگارنگ بر مى‌دارند! اما بدانید که اگر به زیارت قبر پدر و مادر خودشان مى‌رفتند، چنین نمى‌کردند.  راوی نقل می کند که از حضرت پرسیدم: پس چه بخورند؟ حضرت فرمود: «نان و ماست» [یا در روایت دیگری: نان و شیر]. 3

انگار این روایات دقیقا برای امروز ما و برای اربعین امروز صادر شده است. این روایات، ناظر به انحراف خطرناکی است که گاه مناسک دینی به آن دچار می‌شود.  یعنی تبدیل ساحت مقدس زیارتِ «اندوه‌آلود» و «تأمل‌برانگیز» به نوعی گردش، تفریح یا «فستیوال معنوی». وقتی به حضرت گفته می شود که برخی سفر زیارتی را به سبک «خوش‌گذرانی» پیش می برند، حضرت به شدت گلایه کرده و از آن نهی می کنند؛ اینکه گویی عده ای در مسیری توریستی قدم می‌گذارند، نه در راهی سرشار از اندوه، پریشانی و بیداری.

پیاده‌روی اربعین، بی‌تردید یکی از شگفت‌آورترین جلوه‌های دلبستگی توده‌ها به سیدالشهدا(ع) است. حرکتی عظیم، مردمی و جهانی که در آن مشقت راه، گرمای هوا، پاهای تاول‌زده و بدن‌های خاک‌آلود، زبان حال عشقی ناب و خالصانه‌اند. این‌ها همان «شعثاً غُبرا»ست که حضرت می فرمود؛ زائرانی که با رنج، خود را به آستان جان‌سوز کربلا می‌رسانند.

اما در کنار این شکوه، زنگ‌های خطر نیز به صدا درآمده است: موکب‌هایی که این ماهیت را قلب می کنند، خوراک‌هایی متنوع و لوکس که دیگر نشانی از «نان و ماست»ی که حضرت می فرمود، ندارند. ما زائران هم باید مراقب این مسئله باشیم، حداقل نسبت به خودمان.

اساساً زیارت، سفری است آمیخته با اندوه، با یاد مظلومیت، با التزام به مسیر حق، با چشم‌هایی اشک‌بار و گام‌هایی خسته. اگر «لذت» و «خوش‌گذرانی» سایه بر این سفر افکند، و اگر هدف از زیارت، صرفاً تجربه‌ای دل‌چسب باشد، آنگاه چنین زیارتی از ماهیتش تهی شده است.

پی نوشت:

1. المزار للمفید، ص98؛ کامل الزیارات، ص130

2. کامل الزیارات، ص129

3. تهذیب الاحکام، ج6، ص77؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص281

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۴ ، ۱۵:۴۹
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

پرده اول: فرصت‌سوزی

طرِمّاح بن عَدى که خود را به کربلا رسانده بود نقل می‌کند: با امام حسین(ع) وداع کردم و به ایشان گفتم: خدا شرّ جن و انس را از شما دور بگرداند. من از کوفه برای خانواده‌ام آذوقه‌ای خریداری کرده‌ام و خرجی آن‌ها، پیش من است. می‌روم آذوقه‌شان را می‌دهم و بعد به سوی شما بازمی‌گردم. وقتی آمدم، به خدا که از جمله یاران شما خواهم بود.

حضرت فرمود: اگر قصد یاری ما را داری، شتاب کن، خدا تو را رحمت کند! (قالَ‌: فَإِن کُنتَ فاعِلاً فَعَجِّل رَحِمَکَ اللّهُ‌!)

طرماح می‌گوید: از این سخن امام دانستم که از کار آن افراد نگران است که به من می‌گوید شتاب کنم. وقتی نزد خانواده‌ام رسیدم و آذوقه‌شان را دادم، به آن‌ها وصیت و سفارش‌هایی کردم. آن‌ها گفتند: این بار رفتار تو با قبل، متفاوت است. هدف و قصدم را برای آن‌ها بازگو کردم و از راه بنی ثُعَل حرکت کردم، اما وقتی به عُذَیب الهِجانات رسیدم، خبر شهادت حسین(ع) را شنیدم و از همانجا بازگشتم.

 پرده دوم: فرصت‌جویی

هفهاف بن مُهَنَّد، وقتی از قیام امام حسین(ع) آگاه شد، از بصره به سمت حضرت حرکت کرد اما زمانی به کربلا رسید که سیدالشهدا شهید شده و لشکر دشمن به سمت خیمه‌ها حمله‌ور شده و اموال خاندان پیامبر را به غارت می‌برد.

هفهاف وقتی با این صحنه مواجه شد، شمشیر از نیام بیرون کشید و همچون شیر غرّان بر آن‌ها یورش برد و دلیرانه جنگید و هر کس به او نزدیک می‌شد را از دم تیغ می‌گذراند تا آن که جمع زیادی از آن‌ها را به هلاکت رساند و خودش مجروح شد. در نهایت نیز سپاه عمر بن سعد او را محاصره کرده و به شهادت رساندند.

ماجرای حر نیز دقیقا همین‌گونه بود. کسی که هرچند دیر به سپاه حق پیوست، هرچند که فرصت‌هایی را سوزانده بود، اما در روز عاشورا به خود آمد و از خطای خود توبه کرده و از فرصت پیش‌آمده استفاده نمود و خود را به کاروان عاشوراییان ملحق کرد.

پی نوشت:

  • این دو روایت تاریخی، اگرچه در ظاهر، گزارشی متعلق به گذشته‌اند، اما در حقیقت، آیینه‌ای از دو گونه کنش انسانی‌ و نشان‌دهنده دو موقف انسانی و اجتماعی‌اند: یکی، انسان فرصت‌شناس که در بزنگاه‌ها مسئولانه عمل می‌کند، و دیگری، انسان فرصت‌سوز که به‌واسطه تردید، تعویق یا دل‌مشغولی‌های شخصی، از نقش‌آفرینی به‌موقع بازمی‌ماند.
  • امیرالمومنین(ع) فرمود: «الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ‌، فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَیر» فرصت، چون ابر مى‌گذرد. پس، فرصت‌های خوب را غنیمت بشمرید. \[نهج البلاغه، حکمت ۲۱]
  • امام صادق(ع) فرمود: به هر کس فرصتی دست دهد و او به انتظار به‌دست آوردن فرصت کامل، آن را تأخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید؛ زیرا کار ایّام، ربودن است و شیوه زمان، از دست رفتن. (مَنِ انتَظَرَ بمُعاجَلَةِ الفُرصَةِ مُؤاجَلةَ الاستِقصاءِ سَلَبَتهُ الأیّامُ فُرصَتَهُ‌؛ لأنّ مِن شَأنِ الأیّامِ السَّلبَ‌، و سَبیلُ الزَّمَنِ الفَوت) \[تحف العقول، ص ۳۸۱]
  • جامعه‌ در بزنگاه‌های تاریخی، نیازمند کسانی است که بتوانند از اولویت‌های شخصی عبور کرده و به مسئولیت جمعی تن دهند.
  • طرماح، مردی آگاه و خوش‌نیت بود، اما در لحظه‌ای که باید تصمیم می‌گرفت، مسئله‌ای فرعی را بر مسئله‌ای مهم و تاریخ‌ساز ترجیح داده و از جبهه حق بازماند.
  • در مقابل، حر دیر به سپاه حق ملحق شد، هفهاف دیر رسید، اما وقتی رسید، «خروج از انفعال» را انتخاب کرد. حر وقتی به سپاه حق پیوست که کار از کار گذشته بود، هفهاف حتی در زمانی رسید که پرچم قیام افتاده بود، اما به جای نشستن و حسرت خوردن، برخاست، شمشیر کشید و جان داد، اما آن‌ها نشانه شدند؛ نشانه‌ای از اینکه تا دیر نشده، هنوز می‌توان تاریخ‌ساز بود، حتی آنگاه که در ظاهر همه چیز از دست رفته است.
  • ایران امروز، پس از نبرد جانانه با رژیم صهیونی، وارد یکی از بی‌سابقه‌ترین مراحل «وحدت ملی» و «انسجام اجتماعی» شده است. در روزهایی که امنیت و عزت، نه در سخن که در میدان اثبات شده و این ملت گام به گام به یک هویت تمدنی نزدیک‌تر می‌شود. لذا باید از این فرصت ناب استفاده کرد، نه اینکه با طرح مباحث فرعی، این سرمایه را آب کرد.
  • امروز، جامعه ما بیش از همیشه نیازمند «حر» ها و «هفهاف»‌ هاست؛
  • اما اگر «طرماح‌وار» این فرصت را صرفاً به تماشا یا تعویق بسپاریم و یا حتی با دستان خود تخریب کنیم، ممکن است فردا حتی فرصتِ تماشا را نیز از کف داده باشیم.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۴ ، ۲۳:۰۳
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی
۹ ارديبهشت ۱۴۰۲

روضه نمکی

گفت بیای خوشحال میشم. کلا بی غل و غشه. دلی حرف میزنه. گفتم من عصری دو سه جا کار دارم، اگه برسم حتما میام. گفت ساعت هشت و نیمه، خداحافظ، یاعلی...

شب دیدم جفت و جور میشه که برم، بهش گفتم لوکیشن بفرست. گفت میخوای خوشحالم کنی؟ ۹ هم اینجا باشی حله.

 

سمت یکی از محله های نسبتا بدنام تهران. رسیدم تو کوچه دم در بود، داشت تماس میگرفت.

 

 سلام چطوری، بفرما، گفتم سلام، ببخش جلوجلو میرم.

راه پله ساکت بود ولی دم در صدایی زیارت عاشورا میخوند. درو هول دادم، تاریک بود، بی صدا از بین جمعیت انبوه دوستانه شون که میشدن هف هشت نفر! گذشتم و گوشه پذیرایی نشستم.

 

خب جای جدیدیه برام. باید کمی اطرافمو پیدا کنم. ی نگاه به پرچم رو دیوار، ی نگاه به تیپ رفقا. جوونای حدود کمتر از ۳۰ سال، همه شلوار جین چسبون، اغلب تیشرت و دور موهاشون خالی و محاسن سایه انداخته.

 

مجلس گردون میخوند: وقتی افتاد زمین گفت مگه آقا به من غلام سیاه هم نگاه میکنه؟

(توی دلم گفتم بله که نگاه میکنه، وقتی منی که سنخیتی با بساط روضه ندارمو ششم شوال میاره زیر بیرق، مگه میشه نگاهت نکنه)

یهو زیر سرش دست آقا رو حس کرد... خدایا روی جون رو نورانی کن، بدنش رو خوشبو کن... تمام صحرا از بوی خوش عطر پیکر جون پر شد... (صدای گریه)

... آقا توی کربلا برای همه گریه کرد، ولی یجا بحال خودش گریه کرد، اونجایی که به سمت بدن عباس میرفت، دشمن آهنگ خیمه میکرد، وقتی سمت خیمه برمیگشت، حرامیا میرفتن سمت بدن عباس (صدای گریه)

روضه مادر، روضه رقیه... آروم آروم تموم کرد رفت توی دعا، آخرم برقا روشن شد.

توی ذهنشون در مورد من سوال میپرسیدن، منم چایی می خوردم و با لبخند بهشون جواب میدادم.

 

چایی آورد، با قند و شکلات... خب دعوت به روضه نمکی بودیم. ولی نمی دونم چرا یهو یکی که روی دستش تتو کرده بود اومد توی خونه و کلی غذا دستش بود. سفره انداختن. دوتا چیز زیاد بود بینشون، احترام و محبت.

گفتم داداش دعوتی ما روضه نمکی بودا، زحمت کشیدی. سمت پیروزی شب عاشورا کباب میدن، سمت شما تو روضه نمکی!؟ من عاشورا میام هیئت شما (همه خندیدن). خودشون ختم باحالی بودنا ولی شوخی منو تحویل گرفتن.

 

گفتم چیشد حالا روضه گرفتی اول شوالی؟! گفت هیچی بابام شهرستان وقت آب داشت، دیدم خونه خالی شده، گفتم روضه بگیرم. فقط براش نوشابه نگه دارید که اگه بو ببره، دمشو ببینم! عاشق نوشابست!

 

خوبه والا، پیچوندن ننه بابا، خونه خالی، جمع همه خوش تیپا و روضه امام حسین

 

تو این شلوغی رسانه های منحرف پر سر و صدای دنیا، جوونای آخر دهه هفتاد بلدن خوب زندگی کنن. ماشاالله بهتون.

 

ما ملت امام حسینیم...

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۵۵
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

اربعین ...

مسیر پر است از آدم های رنگارنگ ...

زن و مرد ، پیر و جوان ، سیاه و سفید ، عرب و عجم ، بلند و کوتاه ،شاد و غمگین ، عاشق و نالایق(خودم) و...

هرکس را هوایی در سر است ،

هوایی که در طواف حرم سیدالشهدا هروله می کند و دلِ خون دارد !

اینجا دیگر من و تو ، ما می شود و یک هدف را می سازد ،

هدفی که ابتدایش سرخی خون حسین است

و انتهایش بیرق سبز مهدوی ، که آغاز تمدنِ اسلامی - علوی خواهد بود ...

اینجا دیگر نژاد پرستی معنا ندارد ،

ایرانی و پاکستانی ، عراقی ، لبنانی ، افغانستانی و آفریقایی ، آمریکایی و...

در کنار یکدیگر گام بر می دارند ، و دل و قلوه هم می دهند و می گیرند !

اینجا نمونه ای است از آن تمدن آخرالزمانی که یک زن از یک سوی زمین در کمال امنیت به سمتی دیگر می رود بدون تکان خوردنِ آبی در دل !

اینجا دلی نمی لرزد ، جز در غمِ حسین

اینجا ، جاده ای دارد که میلیون ها دلباخته

در طول تاریخ در آرزوی قدم زدن در آن بوده اند....

اینجا ، خاکش با تمام خاک ها فرق می کند

اینجا هر زائر برای رسیدن به کربلا باید ابتدا در این خاک ها ، غسلِ عاشقی کند ،

و خاک آلود و عاری از آلودگی گناه ، وارد بهشت شود ...

اینجا تمام حساب کتاب هایش ، فرق می کند ...

اینجا بهشت است ، بهشت ...

نه ، اینجا از بهشت هم بهتر است ...

اینجا ، مسیرِ رسیدن به حسین است ...

 خاطرات زندگی با ثبت عکس ها می گذرد ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۰۱ ، ۱۶:۱۴
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

کَتَبَ اَلْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مِنْ کَرْبَلاَءَ بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِیمِ مِنَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ أَمَّا بَعْدُ فَکَأَنَّ اَلدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ وَ کَأنَّ اَلْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ اَلسَّلاَمُ .

 

حسین بن على علیهما السّلام از کربلاء براى محمّد بن على علیه السّلام نوشتند:

بِسْمِ‌ اَللّهِ‌ اَلرَّحْمنِ‌ اَلرَّحِیمِ‌

 از حسین بن على به محمّد بن على و بنى هاشمى که او را پذیرفته‌اند:

امّا بعد:

گویا دنیا هرگز نبوده و آخرت پیوسته بوده است.

 والسّلام

 

همین جمله را سالها تفسیر کردن لازم است که شاید ذره ای از عظمت اباعبدالله را بتوان فهم کرد.

حسین ابن علی را کوفیان نکشتند،

آنهایی کشتند که او را فقط به زارهای بدنش نشان دادند،

به غربت خاندانش و اسارات اهل بیتش خلاصه کردند،

آنهائی که پیام او را نگفتند و فقط به ظاهر کربلا اکتفا کردند.

هر چند به همین قدر هم غنیمت است ولی چه حیف از دریای نور حسین ابن علی بقدر ارزن بهره بردن.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۱ ، ۱۳:۴۳
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

شروع حرکت قطعا پس از ندای هل من ناصر امام عشق است.

قطعا ما فقط تصور می کنیم و بعد دلها کارها را انجام می دهند. در ژرفای اعمال اگر کمی جستجو کنیم در می یابیم که قطعا توفیقات تنها و تنها با گذشتن یک نیت پاک از دل ها به سمت ما حرکت می کند دیگر اعمال در طی مسیر توفیق بستگی به ادامه حرکت در رسیدن به هدف دارد.

ابتدای حرکت نمی دانیم از چه به چه در حرکتیم اما در خروج از نوری و ورود به نوری دیگر جدا شدن از جاذبه نور پشت سر سخت و ورود به جاذبه نور روبرو دلنشین است...

در حرکت پیش آهنگ های آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضور خود مولا باعث شفقت بیشتر بین افراد و نگاه ایشان باعث این فهم است.

نه شروع مسیر و نه اتمام آن دست ما نیست؛ در طول مسیر مطمئناً برنامه ریزی ها و ترتیب وقت ها علی رغم وجوب آن هیچ کاربردی ندارند زیرا با شروع مسیر در برنامه ریزی پر برکت دیگری وارد می شویم و در اتمام آن نیز...

در این مسیر هیچ چیز عادی نیست. در بزرگترین بارش معنویت و ریزش نورانیت بروح و جسم انسان کیست که از این بارش رحمت دست خالی برگردد.

در این مسیر هیچ چیز عادی نیست . در ریزش رگباری معنویات در این بزرگترین بارش قرن چه کسی می تواند این عنایت را توصیف کند چرا که هر لحظه از این سفر قطعا انسان ساز است و کل این  مسیر تمدن ساز...

در این مسیر هیچ چیز عادی نیست. چه خوش گفت شهید آوینی: اینانند قبیله نورخواران و نور آشامان و زمین به وجود اینان مباهات می کند و اگر نبودند ایشان زمین اهل خود را به یکباره فرو می بلعید.

اربعین راه آموزش صبر است. اربعین راه آموزش اخلاق است. اربعین راه آموزش غنی ترین معارف اسلامی است. اربعین صحنه نمایش ذره ای از تمامیت اسلام در تمام وجوه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی است که اگر غلو نکرده باشیم تأثیرگذاری آن برای آماده سازی تک تک افراد جامعه اسلامی شاید از صدر اسلام کم نظیر بوده باشد و تأثیر آن بر روح جامعه و جان های افراد بی مثال است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۰۰ ، ۰۰:۱۳
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی