عصر جدید
چرا این دوره داوران اینهمه خرابکاری میکنند؟
هرساله و در روزهای برگزاری جشنواره فجر، وقتی از دیدن اثری فارغ میشویم، سوالی آزارم میدهد: «فیلم را دوست داشتی؟» و این سطحیترین و عوامانهترین سوالی است که ما جماعت مثلا دوستدار فرهنگ، که فکر میکنیم آسمان دهان گشوده و ما را به زمین انداخته تا در آن ده روز برای سینمای مملکت حرف بزنیم و تولید محتوا کنیم، از یکدیگر میپرسیم.
ماجرا به همین جا ختم نمیشود؛ در مقابل بادی به غبغب میاندازیم که انگار حاصل سالها همنشینی با کاپولا و گدار و اسکورسیزی را قرار است به پرسشگر منتقل کنیم؛ و پاسخ میدهیم: «نه! دوست نداشتم»
این عبارات سادهانگارانه و سطحی شده، از آن ده روز جشنواره فجر فراتر آمده و هر شب در این مسابقهای که قرار است مثلا «عصر جدید»ی را برایمان بسازد، تکرار میشود.
داوران مبنای داوریشان را «دوست داشتن یا دوست نداشتن» گذاشتهاند، آن دیگری «حوصله سر بر بودن یک استعداد» را بهانهای میکند برای مخالفت با آن و یکی دیگر هم گذاشتهاند که بگویند «همه این نظرات علمی است» که امیدواریم حداقل این یکی، «مافیا» نشود و «دکتر» باقی بماند تا حداقل چند شهروند را نجات دهد.
در لغتنامه دهخدا تعاریف مختلفی از «داوری» ارائه دادهاند که وجه مشترک آن، تشخیص میان حق و باطل و یا نیک و بد است.
سوال اساسی از داورانی که میخواهند سازندگان «عصر جدید» کشورمان را داوری کنند، این است که اگر مبنا و معیار شما برای داوری و تشخیص درست و غلط، «دوست داشتن و نداشتن» و یا «حوصله سر بر بودن و نبودن» است، تفاوت شما با آن مخاطب عامی که در خانه نشسته و برای هر اجرا دست میزند و یا روی ترش میکند چیست؟
هر دو برای واکنش خود به یک چیز رجوع میکنید و آن علایق و سلایق ذاتیتان است نه فهم دقیق از یک هنر، استعداد و یا مهارت.
اگر ما جا شما بودیم، آیا جملاتی سطحیتر از آنچه که هست میگفتیم؟ قطعا نه.
ای کاش به مفاهیم رحمی شود.
داوری کردن در هر حوزهای، به اذعان بزرگان آن حوزه، یکی از سختترین کارها است؛
حداقل ما به عنوان بیننده حواسمان باشد که مفهوم داوری، انقدر لوث نیست.
این داوری به مخاطب کمک نمیکند که بفهمد، اثر خوب کدام است و اثر بد کدام.
یعنی باز هم رشد مخاطب به کناری میرود و تصمیم بر اساس سلیقه، محور میشود.
احسنت
داور هایی بدون توان تحلیل و داوری هایی بدون دلیل.