کانون فرهنگی مرکز اندیشه کوثر

دارای مجوز فعالیت از سازمان تبلیغات اسلامی استان خراسان رضوی
مشخصات بلاگ
کانون فرهنگی مرکز اندیشه کوثر

سلام علیکم
لاحول و لا قوه الا بالله
ان شاء الله با عنایت حضرت فاطمه سلام الله علیها، وبلاگ مرکز اندیشه کوثر توسط جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی زیر نظر تشکیلات محبان الزهرا (س) از تاریخ 7 اسفند 1399 مصادف با ولادت امام علی (ع) آغاز به کار می کند. امید است نگاه ویژه آن حضرت شامل حال این تشکیلات گردد و عنایات ایشان هادی و گره گشای راهمان باشد.
پروردگارا ما را برای خودت و برای راهت و برای نظام اسلامی و انقلاب مهدوی تربیت بفرما.
یا علی

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۳ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

روایت مشهور نبوی1 را همه شنیده‌ایم. اگر به امور مسلمانان اهتمام نداشته باشیم، باید در مسلمانی خودمان تردید داشته باشیم. این روزها، کمتر مسلمانی پیدا می‌شود که غزّه و فلسطین را ببیند و رنجور نشود. مسئله از جهان اسلام هم البته فراتر رفته است. درد اصلی آن است که امت اسلامی، آن‌طور که باید و شاید، شکل نگرفته است. مشکل در عدم اتحاد است. مسئول این نابسامانی‌ها کیست؟ آیا ما اهتمامی به این درد داریم یا باید خود را برای تطبیق عنوان «نامسلمانی» بر خودمان آماده کنیم؟

مفاهیم اسلامی مرزبَردار نیستند. بنا نیست چارچوب‌های ملی، که خیلی‌هایشان نیز ساخته و پرداخته‌ی استعمار و دشمنان اسلام و مسلمین است، ما را در مسیر عمل به وظایفمان محدود کند. البته به عنوان یک واقعیت موجود باید با آن تعامل کرد و به دور از افراط و تفریط آن را به سمت مطلوب کشاند. «اگر همه‌ی مؤمنین در قُطرهای2 اسلامی، در تمام کشورهای اسلامی همین یک دستور خدا را که خدا عقد اخوت بینشان انداخته است3، همین یک دستور را عمل بکنند، قابل آسیب دیگر نیست[ند].» (صحیفه‌ی امام، ج۱۱، ص۴۹۱.)

در حقیقت قرآن کریم می‌خواهد با راهبرد اخوت، ولایت و پیوستگی میان مؤمنان را گسترش دهد و از این رهگذر است که سایر قوانین آفرینش که بر اساس اسمای حسنای الهی است، به کار خواهند افتاد.

«سیاست قرآن برای مسلمان‌ها این است که ملّت‌های مسلمان، گروه‌های مسلمان، با یک‌دیگر هم‌بستگی داشته باشند و کأنّه وعده می‌دهد که اگر شما ملّت‌های مسلمان این هم‌بستگی را با هم داشته باشید، این، موجب آن است که عزّت خداوند پشت سر شما است؛ یعنی بر همه‌ی موانع غلبه پیدا می‌کنید، بر همه‌ی دشمنان پیروز می‌شوید؛ حکمت الهی پشتیبان شما است؛ یعنی همه‌ی قوانین آفرینش در جهت پیشرفت شما به کار خواهد افتاد؛ این، منطق قرآن و سیاست قرآن است.» (رهبر معظم انقلاب، نماز جمعه‌ی نصر، ۱۴۰۳/۰۷/۱۳)

یک لازمه‌ی بیّن و عقلایی تحقق این هم‌بستگی، که مقدمه‌ای برای دنبال کردن این تکلیف است، شناخت‌پیدا‌کردن و آشنایی است. بر اساس ادبیات قرآنی، این آشنایی طرفینی، «تَعارُف»4 نامیده شده است. ما تا هم‌دیگر را نشناسیم، نمی‌توانیم هیچ کار مشترکی انجام دهیم. حتی تخاطبی هم با یک‌دیگر نخواهیم داشت. این شناخت هم البته روشن است که به داشتن دو سه تا اطلاعات عمومی نیست. ما فلان شخصیت مذهبی یا سیاسی یا رسانه‌ای را می‌شناسیم، ولی هیچ پیوند و ارتباطی روی زمین با او نداریم. ارتباطمان دوطرفه نیست. این تعارف و شناخت، که بناست به هم‌بستگی و پیوستگی برسد، باید دوطرفه و واقعی و انسانی باشد. باید برای رسیدن به این نقطه، در مقیاس وسیع امت اسلام تدبیر کرد. تفاوت زبانی و بُعد جغرافیایی، هرچند مانعیت دارد، ولی قابل‌حل است. مهم آن است که ما عزم رسیدن به این نقطه را داشته باشیم. بقیه‌ی مسائل قابل چاره‌جویی است.

ما به وضوح اهدافمان را اعلام کرده‌ایم. انقلاب اسلامی به دنبال برپایی تمدن نوین اسلامی است. این آرمان، از طریق ساخت ایران اسلامی پیشرفته با قیام جوانان در گام دوم انقلاب دنبال می‌شود. شکل‌گیری دولت اسلامی و سپس جامعه‌ی اسلامی در ایران مقدمات رسیدن به تمدن اسلامی است. این مهم، دشمنان و مزاحمانی دارد که اساساً مانع تحقق این طرح‌اند. حضور اسرائیل در منطقه و عادی‌سازی حضور آن به عنوان الگویی از پیشرفت‌های تمدن غربی در منطقه دنبال می‌شود. حضور آمریکا در منطقه نیز به دنبال حفظ هیمنه‌ی آن تمدن رقیب و بلکه دشمن است. با این تقریر، تلاش ما برای ازاله‌ی رژیم و اخراج آمریکا از منطقه نیز معنا و کارکرد روشنی دارد. اما این‌ها نیاز به یک حرکت عمومی دارد.

«آن‌چه باید اتّفاق بیفتد، عبارت است از حرکت عمومی ملّت‌ها در این راه. جوان‌های ما با همتایان خودشان در کشورهای دیگر تماس داشته باشند؛ ‌دانش‌آموزان ما با دانش‌آموزان کشورهای اسلامی در منطقه، دانشجویان ما با دانشجویان کشورهای اسلامی، کشورهای منطقه و حتّی فراتر از منطقه تماس داشته باشید. امروز امکانات تماس کم نیست؛ می‌توانید ارتباط برقرار کنید؛ حقایق را برای آن‌ها روشن کنید؛ آن‌چه را وظیفه‌ی همه‌ی جوانان دنیا است، همه‌ی جوانان کشورها است، به آن‌ها یادآوری کنید تا یک حرکت عمومی و عظیمی در دنیا علیه استکبار به وجود بیاید، و به وجود خواهد آمد و به توفیق الهی ملّت ایران و این حرکتِ عمومیِ اسلامی و انسانیِ جبهه‌ی مقاومت، جایگاه خودش را در دنیا پیدا خواهد کرد و قطعاً دشمن را شکست خواهد داد.» (رهبر معظم انقلاب، ۱۴۰۳/۰۸/۱۲)

درخواست رهبری از دانش‌آموزان، منحصر در آن‌ها نیست. هر کسی که بتواند در این مسیر گام بردارد، موظف است. تعارف و شناخت مقدمه‌ی گفت‌وگو است. گفت‌وگو هم بستری برای آگاه‌کردن دیگران است. پس از آگاهی و درک مشترک، می‌توان از هم‌کاری و تعاون سخن گفت. پس باید به بسترهای طبیعی شناخت طرفینی توجه ویژه کرد و در صورت فقدان آن را ساخت.

از این منظر، حج، طراحی شریعت برای تحقق این منظور در مقیاس امت اسلامی است. نماز جمعه طراحی شریعت برای این مهم در مقیاس شهر و بخش و منطقه است. البته منظور این است که این موضوع یکی از کارکردهای اصلی و اساسی آن مفهوم شرعی است و نه تمام هویت آن. نماز جماعت نیز می‌تواند این مهم را در مقیاس محله محقق کند.

با این نگاه، گردهم‌آیی عظیم اربعین حسینی، به سرانگشت تدبیر امام حسن عسکری علیه‌السلام، نیز می‌تواند به این مهم کمک کند.

اربعین را باید همه‌ساله بیش‌ازپیش در این مسیر هدایت کرد. همه‌ی دست‌اندرکاران حاکمیتی و مردمی باید بکوشند حداکثر ارتباطات اجتماعی ممکن میان امت اسلامی در این بستر پدید بیاید. همه باید مراقبت کنند مسائل پیش‌پا‌افتاده‌ی دیگری نتواند مانع تحقق این مهم شود. جلوی بسیاری از فتنه‌ها را می‌توان از همین مسیر گرفت. بسیاری از حرکت‌ها را نیز می‌توان از همین طریق رقم زد.

بحمدالله عراق و اربعین، محدودیت‌های عربستان و حج را ندارد (که البته جایگاه یگانه‌ی حج محفوظ است و صد حیف از این محدودیت‌ها) و ابتکارهای متنوعی را می‌توان دنبال کرد. این‌جا لازم نیست کار را حاکمیتی کرد، تشویق‌ها و تمهیدها سوی درستی بگیرد، خود مردم کار را به نحو احسن دنبال خواهند کرد.

آن‌چه از مکتب امام آموخته‌ایم این است که مسیر شریعت ناب از مسیر ارتباطات اصیل انسانی می‌گذرد و با ارتقای آن به ساحت ایمانی، سبب رشد انسان مؤمن می‌شود. آدمی نیازهایی طبیعی دارد و ناگزیر از پاسخ به آن‌هاست. در مسیر این پاسخ‌گویی، هم تعامل‌های انسانی‌اش توسعه می‌یابد و هم با توجه به آسمان، به‌تدریج از زمین‌گیرشدن رها شده و خود نیز آسمانی می‌شود. منِ او، ما می‌شود و مایِ او به‌تدریج به او می‌رسد. اوست که باقی است و بقای همه هم به اوست. لذا غذایش را هم به‌خواست و به‌یاد او می‌خورد.

با این نگاه، مؤمنان، با اخوت و توسعه‌ی ارتباطات مؤمنانه میان خودشان، می‌کوشند نیازهای هم را به خاطر خدا برطرف کنند. مسئله‌های جامعه‌ی اسلامی را برای خدا، حل کنند. در این مسیر هرچه‌قدر در یک مرحله موفق شوند، خداوند شاکر علیم، باب‌های جدیدی از نعمت را بر روی ایشان خواهد گشود.

با این تقریر، ما هر‌چه‌قدر مناسبات اجتماعی میان مؤمنان را توسعه دهیم، کار درستی انجام داده‌ایم. (البته بدیهی است که ظرافت‌ها و ملاحظاتی را باید مراعات کنیم.) ما باید کاری کنیم که در یک بستر طبیعی، میان دو مؤمن، پیوند برقرار شود و این پیوند تقویت شود و به‌تدریج سایر پیوندها، به این پیوند متصل شود و کمّاً و کیفاً این شبکه ارتقا پیدا کند. در جامعه‌ی آرمانی اسلامی، گراف کاملی از پیوند میان مؤمنان برقرار می‌شود. اربعین می‌تواند گامی مهم و آسان برای تمرین این مهم باشد.

احتمالاً این پرسش پیش می‌آید که در این میدان، خوب است چه کار بکنیم؟

چند راه‌حل مصداقی در این زمینه پیشنهاد می‌شود. بدیهی است که می‌شود این فهرست را طولانی‌تر کرد. البته این پیشنهادها، منحصر در تعامل با برادران و خواهران عراقی نیست ولی میزبان اصلی ایشان هستند.

یکم: خیلی ضروری است که در مواکب غیرایرانی حاضر شویم. قطعاً لازم است که در موکب‌های عراقی برویم. فرصت ارتباط با خودمان در مراسم‌های درون کشور کم نیست. فرصت ناب امت‌سازی در بستر اربعین را نباید به آسانی و حتی به‌بهانه‌ی ارتباطات میان هم‌وطنان، از دست داد.

دوم: سعی کنیم در همین حضورهای در مواکب، از ارتباط‌های کلامی «شکراً حبیبی» و «رحم الله والدیک» که در جای خود لازم هستند، فراتر برویم و درباره‌ی مشترکاتمان صحبت کنیم. مظلومیت غزه و ظلم رژیم صهیونی و آمریکا و وحدت امت اسلامی و امثال آن، مسائل و دردهایی مشترک است. زبان‌دانان پیش‌تاز این اقدامات بشوند و البته بقیه هم با گسترش هوش مصنوعی و سایر ابزارهای زبانی، می‌توانند از این قافله عقب نمانند. ما مسلمانان باید خیلی با هم صحبت کنیم.

سوم: گفت‌و‌گو وقتی پیش رفت و انسی صورت گرفت، حضور در موکب یا منزل یک خادم‌الحسین عراقی وقتی به صمیمیت رسید، سعی کنیم با تبادل شماره‌ی تلفن‌ها، بستری برای ادامه‌پیداکردن این آشنایی ایجاد کنیم. پیام‌های مناسبتی و احوال‌پرسی‌های گاه و بی‌گاه، این آشنایی را می‌تواند به دوستی‌های عمیق‌تری تبدیل کند. فرصت گفت‌وگو در این بستر هم‌چنان وجود خواهد داشت. کمی مراعات و کمی هم صبر و حوصله کنیم، راهِ دوری نمی‌رود.

چهارم: سفرهای بعدی و بعدی هم برای ما وجود دارد و هم برای آن‌ها؛ ان‌شاءالله. این ارتباط شکل‌گرفته را در زیارت‌های بعدی تقویت کنیم. مجدداً سراغی از ایشان بگیریم. به یک‌دیگر هدیه بدهیم که فرمود: «الهَدِیَّةُ تَجلِبُ المَحَبَّةَ»5. لازم نیست گران‌قیمت باشد، مهم به‌یادبودن است. البته این را بدانیم که هر رفتی، آمدی دارد. مهیای پذیرایی در حد وسع خودمان هم از ایشان باشیم. توقعاتمان را هم پایین بیاوریم و هر چیزی که احتمال اذیت می‌دهد را حذف کنیم. ما برای اهداف بزرگ‌تری به این تعاملات و ارتباطات نیاز داریم. لذا با کارهای سبک، قدر آن را پایین نیاوریم. این را هم بدانیم، در مسیر دوست‌یابی، به توصیه‌ی اهل‌بیت و به حکم عقل، باید دوست را آزمود. این را هم حواسمان باشد که خدای‌ناکرده گرفتاری‌های جبران‌ناپذیری پدید نیاید.

پی نوشت:

1 - «مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ. » الکافی، ج۲، ص۱۶۳. (هر کس صبح‌هنگام بیدار شود و در فکر مسلمانان نباشد، مسلمان نیست.)

2- جمع قُطر، اقطار و به‌معنای اطراف و گوشه‌هاست.

3- «إنَّمَا الْمُؤمِنُونَ اخْوَةٌ.» سوره‌ی حجرات، آیه‌ی ۱۰. (مؤمنان فقط برادر یک‌دیگرند و نه چیز دیگر)

4- «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.» سوره‌ی حجرات، آیه‌ی ۱۳. (ای مردم! ما شما را مرد و زن آفریدیم و به شکل ملت‌ها و قبایل درآوردیم تا هم‌دیگر را بشناسید. همانا باکرامت‌ترینِ شما، باتقواترین‌تان است. خداوند دانای آگاه است.)

5- «هدیه‌دادن باعث جلب محبت می‌شود.» روایتی منسوب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام؛ غررالحکم، ص۳۱۶.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۴ ، ۰۴:۵۵
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

۱- تاکید ویژه بر روی دعا و تضرّع؛ نه تنها در مشکلات شخصی و دم دستی بلکه برای بزرگترین مشکلات بشر و برای به زانو درآمدن فرعون‌ها نیز دعا کارساز است؛ در پاسخ پیامبر آن دوران که برای نابودی فرعون دعا کرد، ندای آسمانی مبنی بر پذیرفته شدن دعای ایشان آمد؛ (یونس - 89)

۲- تاکید بر صبر به معنای ایستادگی در ادامه مسیر پر رنج اما افتخار آمیز مقاومت. باید از پروردگار یاری خواست و شکیبایی ورزید؛ (اعراف - 128)

۳- در نبرد تاریخی حق و باطل یقینا حقّ پیروز است اگرچه هزینه‌ های سنگین بدهد.

۴- ملت ایران ملتی با ظرفیت و رشید است و مشکلات و خسارت‌های مختلف سال ۱۴۰۳ به ویژه فقدان رئیس جمهور و دیگر همراهان و از دست دادن سران مقاومت اسلامی (که مشابه حوادث سال ۱۳۶۰ بود) نتوانست در عزم راسخ این مردم با روحیه و با ظرفیت خلل ایجاد کند و کشور در مهلت مقرر قانونی در کمال امنیت دوباره تشکیل دولت داد، این در حالی بود که این مشکلات با انواعی از معضلات اقتصادی (که معمولا در همه جای دنیا موجب ناامیدی مردم می‌شود) همراه بوده است.

۵- خسارات آمیخته به مشکلات اقتصادی سال ۱۴۰۳، نتوانست عزم راسخ مردم ایران را بشکند و آنان چه زن و چه مرد و چه پیر و چه جوان پای کار دفاع از جبهه مقاومت برآمدند و بویژه بانوان سیل اهدای طلا راه انداختند!

۶- در سال گذشته اگر چه به دلیل فقدان رئیس جمهور و تغییر دولت شعار سال کاملا محقق نشد اما تلاش خوبی از سوی ملت بزرگ ایران در میادین کار و عمران و پیشرفت و آبادانی کشور صورت گرفت و مردم کم نگذاشتند.

۷- راهپیمایی۲۲ بهمن (به عنوان اعلام بیعت دوباره با جمهوری اسلامی) در چشم رهبری برجسته ترین قله حضور مردمی در سال گذشته بود! همانطوری که تشکیل سریع دولت، ظرفیت، عقلانیت و ثبات نظام اسلامی را نشان می‌دهد؛ تشییع‌های پرشکوه سال گذشته و نماز جمعه نصر و حضور پرشور و مردانه ملّت در این وقایع، ملت ایران را به دیگران شناساند، خود ملت هم باید خودش را بشناسد!

8- شعار «سرمایه گذاری برای تولید» نباید سریع ذهن برخی را به سمت سرمایه گذاری خارجی ببرد، بلکه سرمایه عظیمی که در دست مردم خودمان است می تواند مانع از وابستگی کشور شود.

9- نبود برنامه و عزم درست اقتصادی پول‌های مردم را به سمت خرید طلا و ارز و زمین و مسکن روانه می‌کند که نه تنها برای کشور نفعی ندارد بلکه مشکلات اساسی ایجاد می‌کند.

10- وظیفه مردم نسبت به شعار سال جدید این است که گروهی که دارای سرمایه کافی هستند، در حدّ وسع خود کارگاه یا کارخانه تولیدی تاسیس کنند و آن‌ها که سرمایه‌های خرد دارند آن را در خدمت رشد تولید قرار دهند.

11- وظیفه دولت، مجلس و قوه قضائیه ایجاد زمینه مناسب برای تولید است؛ باید امنیت سرمایه مردم حفظ شود؛ اگر احساس امنیت نباشد کار تولید پیش نخواهد رفت!

۱2- ضرورت دارد قوانین و بخشنامه‌ها ثبات داشته باشد و هر روز تغییر پیدا نکند، این کار برنامه ریزی و امنیت سرمایه گذاری را مختل می‌کند.

13- معطل کردن مردم برای صدور مجوزها همچنان یکی از موانع تولید است.

14- در نظارت‌های دولتی افراط و تفریط نشود؛ برخی جاها گویا اصلا نظارتی نیست و برخی‌ جاها نظارت‌ها اذیت کننده است.

15- جلوی وارداتی که مشابه داخلی دارد گرفته شود و دولت خود وارد کننده این کالاها نباشد، این کمر تولید را می‌شکند.

16- دستگاه‌های زیربط برای هدایت کردن سرمایه‌های خرد مردم وظیفه دارند با مشاوره دادن و معرفی کردن، فرصت‌های شغلی و سرمایه گذاری را به مردم نشان دهند!

17- طرح کالا برگ و طرح‌های حمایت از معیشت مردم خوب است اما کار اساسی توانمند کردن مردم به وسیله تولید و اشتغال است.

18- رهبری نظام جز ابلاغ سیاست‌ها و خط مشی‌های کلّی در برنامه ریزی‌های اقتصادی دولت‌ها مداخله‌ای ندارد و (طبق قانون اساسی) اجازه دخالت ندارد!

19- آمریکایی‌ها خودشان را خسته نکنند از طریق تهدید و ارعاب ایران، به هیچ خواسته‌ای نخواهند رسید و اگر جرات کرده و خباثتی علیه ایران اسلامی انجام دهند، سیلی بسیار سختی خواهند خورد.

20- دشمن برای تحقیر و نامشروع خواندن مقاومت‌ ملت‌هایی مثل لبنان و یمن آن‌ها را نیروی نیابتی ایران می‌خواند! مطلقا اینطور نیست! ملت‌ها خود شخصیت، درک و انگیزه دارند و متوجهند که در برابر جهانخواران و صهیونیست‌های خبیث و بی‌رحم راهی جز ایستادگی وجود ندارد.

21- امروز اغلب مردم جهان به راه مقاومت ایمان دارند و در دل خود از مقاومت تمجید می‌کنند و هرگونه بتوانند از آن دفاع می‌کنند و برخورد دولت امریکا با دانشجویان و جوانان آزاده حامی فلسطین، پوشالی بودن شعارهای آنان مثل حقوق بشر، آزادی بیان، گردش آزاد اطلاعات و... را نشان داد.

22- ایران اسلامی بدون لکنت و لاپوشانی، صریح و قاطع از مقاومت ملت‌ها بویژه فلسطین و لبنان حمایت خواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۳۲
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

* قبل نوشت:کلیات داستان واقعی است اما ماجرا و اعداد ذکر شده برای قابل هضم تر شدن، تغییر کرده است و این یک مثال برای کل جامعه جهانی می باشد.

در اواسط قرن ۱۷ میلادی یک معدن طلا و کارخانه که استخراج ناخالصی از طلا را انجام می داد با حداقل هزار کارگر مستقیم و غیر مستقیم توسط چند شریک اداره می شد.

به علت شروع فعالیت جنبش های کارگری و همچنین افزایش هزینه های زندگی در اواسط قرن ۱۷ میلادی، این کارگرها دست به اعتصاب زده و خواهان افزایش حقوق از روزی ۷۰ دلار به ۱۳۰ دلار شدند و شرکای صاحب معدن را به استعفا، تخریب ابزار و ساختمان ها و حتی قتل و ضرب و شتم تهدید کردند.

شرکا در یک جلسه دور هم جمع شدند تا تصمیم بگیرند چگونه باعث افزایش سوددهی معدن و کارخانه شوند و با کمترین ضرر ممکن، حقوق کارگران را افزایش دهند.

پیشنهادهایی که در آن جلسه بیان شد، عبارت اند از:

1. افزایش تولید به وسیله افزایش ساعت کاری یا استخدام کارگر جدید (حقوق پرداختی بیشتر برای کارگرهای اضافه یا اضافه کاری و کوتاه شدن عمر معدن)

2. خرید معدن جدید (هزینه بسیار زیاد و ریسک بالا برای بهره برداری مطلوب)

3. تعدیل نیرو (کاهش تولید و بازدهی)

4. افزایش بازدهی معدن با خرید ابزار جدید و قوی تر( هزینه گزاف برای خرید ابزار و کاهش عمر معدن)

5. گرفتن وام ( سود بالا و غیر عقلانی)

6. گران تر فروختن طلا یا کاهش عیار آن ( کاهش مشتری به علت بازار رقابتی )

هرکدام از این راهکارها باعث بالا بردن سود معدن و در عین حال باعث افزایش هزینه، زمان بری زیاد، یا کاهش فروش می شد.

اما هریک از شرکا با توجه به منافع خودش بر یکی از این روش ها پافشاری می کردند و این موضوع باعث درگیری شدید میان شرکا شد تا جایی که کارگران به عنوان وساطت تا حدودی از حق خود کوتاه آمدند

در تمام این مدت و درگیری ها یکی از شرکا به نام آقای جان دیویس راکفلر بنیان گذار شرکت راکفلرها ساکت بود.

اما او با یک پیشنهاد همه ی شرکا را حیران کرد.

اما پیشنهاد عجیب راکفلر چه بود؟

الف. با توجه به قبول کارگر ها به حقوق 100 دلاری، این مبلغ به آن ها پرداخت شود.

ب. مابقی 30 دلار از 130 دلار، که قرار بود به کارگر ها داده شود را به صورت یک جا برای 6 ماه به راکفلر بدهند.

ج. او متعهد شد در طی شش ماه با همین 30 دلارها کاری کند که هر کارگر از 100 دلار حقوق خود 50 دلار آن را با دست های خودش به شرکا پس بدهد.

د. اگر طرح راکفلر موفق بود علاوه بر سهم خودش 30 درصد سود حاصل از این 20 دلار برای او بشود و اگر ناموفق بود راکفلر از سهم خودش در معدن و کارخانه باید ضرر بقیه شرکا در طی این 6 ماه را پرداخت کند.

این پیشنهاد که یک بازی برد برد برای همه شرکا به جز راکفلر بود بسیار مورد استقبال قرار گرفت.

راکفلر با آن سی دلار ها طی این شش ماه چه کرد؟

افتتاح کاباره، قمارخانه، مشروب فروشی، دکه سیگار فروشی، مغازه فست فود، رستوران های مختلف و دکه های نوشابه فروشی مخصوص کارگران...

با این کار علاوه براینکه کارگران انرژی و شادابی بیشتری برای کار کردن داشتند، کمتر مرخصی برای استراحت و دیدن خانواده هاشون می رفتند و نصف حقوق دریافتیشون رو هم با یک واسطه دوباره به شرکا بر می گرداندند.

همزمان آقای راکفلر دید که :

اول. افرادی که الکل و نوشابه زیاد می نوشیدند، سیگار میکشیدند، کاباره و فاحشه خونه میروند... در آینده دچار انواع بیماری ها از قبیل سرطان، مشکلات کبدی ، بیماری های تنفسی، بیماری های قلبی، قند، چربی، بیماری های مقاربتی و... خیلی بیماری های دیگر می‌شوند؛ پس با دکترها و داروسازهای مربوط به این بیماری ها شریک شد و سهامشان را خرید.

دوم. از آن طرف همزمان با کمپانی های نوشابه سازی، روغن گیری، با کاباره دارهای بزرگ، سیگارسازی ها ، مزارع انگور ، مزارع تنباکو و ... و هرچیزی که با این صنایع مرتبط بود هم شریک شد و سهامشان را خرید.

سوم. به مرور زمان طبقه کارگر فقیرتر و شرکای معدن طلا به خصوص آقای راکفلر هرروز پولدارتر می شدند. کارگرها وقتی پا به سن می گذاشتند از کار افتاده می شدند و تازه علاوه براینکه حقوقی دریافت نمی کردند باید اندک پس انداز و حقوق بازنشستگیشون را خرج دوا و درمان می کردند که بازهم غیر مستقیم آقای راکفلر برنده این بازی بود.

چهارم. حتی برای فرار از پرداخت مالیات، بخش اندکی از پول هایی که از کارگرها دریافت شده بود را به صورت قطره چکانی در قالب سازمان های خیریه به اون ها پس می دادند ولی در عوض از پرداخت مالیات های فوق سنگین معاف می شدند.

و این داستان هنوز هم در دنیا جریان دارد و بیشتر مردم هرروز فقیرتر می‌شوند تا یک جمعیت یک درصدی هرروز پولدار و پولدارتر بشوند و شوخی هم نداریم که پول قدرت می آورد و آن یک درصد بر کل مردم و دولت ها در حال حکومت کردن‌هستند.

در جهان بیشتر داورسازی ها، بیمارستان ها، شرکت های غذا و نوشیدنی سازی، شرکت های مشروب سازی، صندوق های بازنشستگی، دانشگاه ها، خیریه ها و... همگی در کمال تعجب دست صه.یونیزم جهانی می باشد...( صهیونیزم یک تفکر است نه دین ، یک نفر  ممکن است بی خدا باشد ولی در عین حال صه.یونیزم هم باشد)

به همین دلیل یک روزنامه نگار ایتالیایی به نام کارلو کلودی در قرن 18 میلادی داستان شخصیت پینوکیو و ماجرای شهربازی معروفش را که تبدیل به خر می شدند ساخت.

کلودی قصد داشت تا به ما بفهماند که تمام این لهو و لعب ها (قمار، بازی، مشروب، سیگار که توی انیمیشن هم به آنها اشاره شده) برای خر کردن و بیگاری کشیدن از ماست.

کلودی مجبور شده زیرکانه داستانش را باب میل صهیونیزم ها بسازد تا اثرش دیده و تبلیغ شود و مفهوم برده داری نوین را هم به مخاطب خودش که بیشترشان کودکان و نوجوانان هستند برساند.

حداقل 30 درصد داستان پینوکیو اصلی درباره همان شهربازی است ولی هرچه نسخه های جدید از پینوکیو درحال ساخته شدن هست ، شهربازی کمرنگ و کمرنگ تر شد تا جایی که در دو فیلم آخر پینوکیو دیگر اثری از شهربازی نبود و اثر آخر هم که کلا در فضای جن و پری بود.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۳۰
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی
۱۷ تیر ۱۴۰۱

ترشی یونانی

روشنفکری در ایران مثل ترشی یونانی است. ملات ایرانی با اسم فرنگی. حالا چه کسی حوصله دارد تحقیق کند این ترشی که نامش یونانی است دقیقا با همین دستور پخت در یونان درست می شود یا خیر!

در صورتی که میتونست اسمش ترشی عمه کبری باشد مثلا.

حالا چرا روشنفکری امروز شبیه ترشی یونانی است چون همان قالتاق بازی قدیم تهران را دارد با یه اسم دهن پرکن!

نه حتی ملکم خان است نه تیمورتاش نه حتی در حیطه خودشان سهراب شهید ثالث شدند نه شجریان.

امثال احسان کرمی در اوج ماجرای متروپل به خاطر همدردی با مردم ابادن اجرایش را تعطیل میکند اما چند روز بعد در حالیکه هنوز پیکرها زیر اوارها بود به عروسی ساسی مانکن میروند. این ریا و تزویر اتفاقا شرقیِ شرقی است. از دوره عمروعاص اهالی خاورمیانه بلدِ کار این ترفند بودند. نماز با علی شام با معاویه. ژست متروپل، قِر در عروسی ساسی. جدیدا هم میگوید به خاطر اصرار روی مواضعم مورد هجمه قرار میگیرم‌.

گرشا رضایی نفر بعدی این ماجراست. شخصی در کنسرت زاهدان با ادبیات محترمانه درخواست می کند از او پلی بک نکند اما گرشا رضایی به جای گفتن یک «خیالت راحت» که میتونست به طرفدارش بگوید بارها به او توهین میکند این رفتار رو بگذارید کنار شوخی عجیب یک طرفدار با فیزیکال بدنی بیلی آلیش خواننده امریکایی که با واکنش صبورانه این خواننده بیست ساله مواجه شد. اقای گرشایی از او هم کمترید شما.

نمیگویم خواننده های دنیا همه خوبند و شما بد اما در هیچ جای دنیا برخورد زشت یک خواننده با طرفدارش با سوت و جیغ و کف و هورا مواجه نمی شود. غرب در برخورد با مردم، شکل کار را رعایت میکند، یاد بگیرید.

این جماعت، نخبه ی روشنفکر امروز جامعه هستند حالا ببینید این اقیانوس سطحی وقتی به کف جامعه برسد چه قدر بخار میشود و سراب تولید میکند. اینجاست که عده ای به ظاهر طرفدار حقوق سگ ها، حتی از غرب هم غربی تر می شوند. در اروپا غذا دادن به سگ ولگرد جریمه دارد، به دلیل برهم زدن چرخه طبیعت سگ های ولگرد آرام کشی می شوند، خروس های دریایی به دلیل صدمه به شناگرها سالیانه قتل عام جمعی میشوند رسانه مطبوع این روشنفکرها یعنی بی بی سی هم با افتخار گزارش ویدیویی می رود و دخترک اروپایی، بلند و با لبخند فریاد میزند بریم که خروس های دریایی رو بکشیم. اما جماعت بی عقل در ایران جلوی مواجه با سگ های ولگردی که جان کودکی را گرفتند، می ایستند.

اینها روشنفکر نیستند اینها از غرب، ترشی یونانی میخواهند یک گلچین عوامانه؛ آزادی از غرب، دور زدن مالیات از ایران، ژست طبیعت دوستی از غرب، مقابله با سگ ولگرد از ایران

 

️ بلوکات

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۱ ، ۲۲:۳۸
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی
۱۳ فروردين ۱۴۰۱

عصر جدید

چرا این دوره داوران این‌همه خرابکاری می‌کنند؟

هرساله و در روزهای برگزاری جشنواره فجر، وقتی از دیدن اثری فارغ می‌شویم، سوالی آزارم می‌دهد: «فیلم را دوست داشتی؟» و این سطحی‌ترین و عوامانه‌ترین سوالی است که ما جماعت مثلا دوست‌دار فرهنگ، که فکر می‌کنیم آسمان دهان گشوده و ما را به زمین انداخته تا در آن ده روز برای سینمای مملکت حرف بزنیم و تولید محتوا کنیم، از یکدیگر می‌پرسیم.

ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود؛ در مقابل بادی به غبغب می‌اندازیم که انگار حاصل سال‌ها هم‌نشینی با کاپولا و گدار و اسکورسیزی را قرار است به پرسشگر منتقل کنیم؛ و پاسخ می‌دهیم: «نه! دوست نداشتم»

این عبارات ساده‌انگارانه و سطحی شده، از آن ده روز جشنواره فجر فراتر آمده و هر شب در این مسابقه‌ای که قرار است مثلا «عصر جدید»ی را برایمان بسازد، تکرار می‌شود.

داوران مبنای داوری‌شان را «دوست داشتن یا دوست نداشتن» گذاشته‌اند، آن دیگری «حوصله سر بر بودن یک استعداد» را بهانه‌ای می‌کند برای مخالفت با آن و یکی دیگر هم گذاشته‌اند که بگویند «همه این نظرات علمی است» که امیدواریم حداقل این یکی، «مافیا» نشود و «دکتر» باقی بماند تا حداقل چند شهروند را نجات دهد.

در لغت‌نامه دهخدا تعاریف مختلفی از «داوری» ارائه داده‌اند که وجه مشترک آن، تشخیص میان حق و باطل و یا نیک و بد است.

سوال اساسی از داورانی که میخواهند سازندگان «عصر جدید» کشورمان را داوری کنند، این است که اگر مبنا و معیار شما برای داوری و تشخیص درست و غلط، «دوست داشتن و نداشتن» و یا «حوصله سر بر بودن و نبودن» است، تفاوت شما با آن مخاطب عامی که در خانه نشسته و برای هر اجرا دست می‌زند و یا روی ترش می‌کند چیست؟

هر دو برای واکنش خود به یک چیز رجوع می‌کنید و آن علایق و سلایق ذاتی‌تان است نه فهم دقیق از یک هنر، استعداد و یا مهارت.

اگر ما جا شما بودیم، آیا جملاتی سطحی‌تر از آنچه که هست می‌گفتیم؟ قطعا نه.

ای کاش به مفاهیم رحمی شود.

داوری کردن در هر حوزه‌ای، به اذعان بزرگان آن حوزه، یکی از سخت‌ترین کارها است؛

حداقل ما به عنوان بیننده حواس‌مان باشد که مفهوم داوری، انقدر لوث نیست.

این داوری به مخاطب کمک نمی‌کند که بفهمد، اثر خوب کدام است و اثر بد کدام.

یعنی باز هم رشد مخاطب به کناری می‌رود و تصمیم بر اساس سلیقه، محور می‌شود.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۳۵
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی
۲۲ دی ۱۴۰۰

هیچ وقت

عرب در ادبیات خود، ابزارهای گوناگونی برای بیان حالات نفی به کار می‌برد و از این جهت، مانند جهات دیگر، زبانی کاملا غنی است.

همانطور که ما در زبان فارسی مفاهیم مختلفی برای نفی مانند نه ، هرگز ، هیچ وقت و.. داریم، در ادبیات عرب هم مفاهیم دقیق‌تری وجود دارد.

در اصطلاح نحو ، نفی عبارت است از انکار کردن جمله با ادات مخصوص و ادات نفی، حروفی هستند که این معنا را افاده می‌دهند.

این حروف قبل از جمله واقع شده و عبارت‌اند از:

لَمْ، لَمّا، لا، ما، إنْ، لاتَ و لن.

لَنْ، بر فعل مضارع داخل شده و آن را در لفظ، منصوب و در معنا به مستقبل منفی تبدیل می‌کند‌.

اما لن تفاوت جالبی با دیگر ادات نفی دارد.

«لن» به معنای نفی ابدی است؛ برخلاف «لا» و «ما»!

به زبان ساده‌تر، لن یعنی هیچ وقت !

 

آیه 120 سوره بقره:

وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ

معنی آیه شریفه :

هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد مگر آنکه پیروی از آیین آنها کنی.

بگو: راهی که خدا بنماید به یقین راه حق تنها همان است؛

و البته اگر از میل و خواهش آنها پیروی کنی بعد از آنکه طریق حق را دریافتی، دیگر از سوی خدا یار و یاوری نخواهی داشت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۰ ، ۲۳:۴۰
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی
۳۰ مهر ۱۴۰۰

ظلم، ظلم است...

چه وسط کابل و قندهار و قدس و غزه بوی خون بگیرد

یا کف خیابان‌های پاریس، بوی عطرهای فرانسوی؛

یا جای دیگر در میانه میدان الؤلؤ بحرین باشد

و یا زیر لوای مجسمه آزادی، زرورق پیچی شده باشد

و چه در بندرعباس و غیزانیه و کرمانشاه و هفت‌تپه

خانه‌ای را خراب

و صدای «خدا خدا» را بلند کند

میان اینها تفاوتی نیست...

نظام ضعف دارد

آدم ضعیف دارد

مدیر خائن دارد

دزد دارد

قاضی ناعادل دارد

فساد دارد

صنعت ناقص دارد

نماینده نادان دارد

اقتصاد ربوی دارد

و اصلا چه کسی گفته

چون جمهوری اسلامی حاکم است، باید در بی‌نقص‌ترین وضعیت به سر ببریم تا بتوانیم بگوییم «این جامعه لجن» نیست!؟

من به یک تفاوت قائلم که به آینده امیدوارم می‌کند

و آن حرکت نظام به سمت اصلاح پس از هر اشتباه است

حرکتی اصلاحی حتما شکل می‌گیرد

یا با برخورد قانونی یا با تغییر قوانین و یا با بازنگری در ساختارها

همین‌ها باعث می‌شود که

انگشت اتهامم را به سمت نظام نگیرم

و نگویم «آقای جمهوری اسلامی» ظلم سرتاپایت را فرا گرفته

من کلیت جمهوری اسلامی را می‌بینم

بخشی از این کلیت وسط سوریه و عراق و شب و روز در لب مرزها از کشورم دفاع می‌کند

بخش دیگرش محرومیت زدایی می‌کند

آن بخش دیگر، موفقیت علمی را رقم زده

آن یکی وسط سخت‌ترین تحریم‌های تاریخ نمی‌گذارد به نان شب محتاج شویم

بخش دیگرش از فلسطین و لبنان و یمن و افغانستان و عراق و ونزوئلا و بوسنی و... دفاع می‌کند

این هم جمهوری اسلامی است

و اتفاقا جمهور اسلامی مستضعفان است

انقلاب مال ماست

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۳۰ مهر ۰۰ ، ۱۹:۴۸
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

بعد از انتقاد علمای قم به وضع حجاب سال ۵۷ و با وجود مخالفت‌های مردم و زنان بی‌حجاب جامعه، با نظر مثبت من، تصمیم گرفتیم حجاب را الزامی کنیم و طرح اجباری شدن حجاب در ارتش به عهده من بود که به همه دژبان‌ها گفتم هیچ زن بی‌حجابی را از فردا راه ندهید.

در گام اول، همه زنان کارمند مستقر در ستاد مشترک ارتش را که نزدیک به ۳۰ نفر بودند، جمع کردم و پس از گفت‌و‌گو با آنان قرار گذاشتیم از فردای آن‌روز با روسری در محل کار حاضر شوند.

زنان کارمند که همگی بجز دو یا سه نفر بی‌حجاب بودند، شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن، ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح، دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانم‌های بی‌حجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند.

نام کتاب : خاطرات دکتر حسن روحانی

 

پی نوشت 1 :خدا عزتت بده سید که توو همین مدت کوتاه اینقدر خوب و مؤثر عمل کردی، ان شاءالله که ذخیره آخرتت بشه. و اینکه توو همین مدت کوتاه هم میشه عملکرد این دو نفر رو ارزیابی کرد.

پی نوشت 2 : جالبه که حرف دیوارکشی هم از اول برای خود ایشون بود و وصلش کرد به آقای رییسی و تعجبم از اون مردمیه که این حرف دیوارکشی مسخره که به بچه هم بگی خندش میگیره رو باور کردن و اینجوری با سرنوشت ایران ۸ سال بازی کردن ... به قول حضرت آقا واسه دونه دونه این رأی های بدون تحقیق فردای قیامت باید جواب بدیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۰۰ ، ۰۰:۲۳
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

امیر قلعه نویی بعد از پایان بازی تیمش مقابل استقلال بدون هیچ لکنتی از نمایشی بودن مقوله عدالت در ۴ دهه گذشته و ظلم به مردم سخن گفت.

اما این اظهارات از قلعه نویی برای افکارعمومی به هیچ وجه قابل پذیرش نیست؛

دستمزد این مربی برای حضور در تیم گل گهر سیرجان برای یک فصل حدود ۱۱ میلیارد تومان عنوان شده است؛

اگر دستمزد سالانه یک کارگر را با استناد به جدول دستمزدها و حقوق های وزارت کار در سال ۱۴۰۰ محاسبه کنیم این مبلغ به ۳۱ میلیون و ۸۶۰ هزار تومان میرسد؛ به عبارتی یک کارگر باید ۳۴۵ سال کار کند تا بتواند ۱۱ میلیار تومان پول بدست بیاورد!!

قلعه نویی باید پاسخ دهد که ۵ قهرمانی و ۴ نایب قهرمانی در لیگ و ۲ قهرمانی در جام حذفی کشور و انباشته شدن این ثروت کلان در این ۴۰ سال با عدالت بدست آمده یا ظلم؟!

اگر وضعیت همچون ماقبل این ۴ دهه بود، قلعه نویی بجای غوطه ور بودن در ثروت در شمال تهران، از فقر و اعتیاد در جوی های جنوب شهر چرت میزد.

گویی هرکه بیشتر از بیت المال ارتزاق کند و فربه تر شود طلبکارتر می شود!

امثال قلعه نویی عدالت را خورده اند و قِی کردند و حالا آروغ عدالت طلبی می زنند!

اتفاقا ۴ دهه است دوره خان و خان سالاری تمام شده اما قلعه نویی در همین ۴ دهه شده امیرخان!

اگر در این چهل سال ظلمی از قبل باقی مانده باشد ماحصل مسئولیت دوستان وی (جز هشت سال دولت احمدی نژاد) در راس کشور است که بیش از سه دهه جولان دادند و قلعه نویی بیشتر از هر چهره ورزشی دیگر با آنها حشر و نشر داشته است؛ از دیدارهای گاه و بیگاه با هاشمی رفسنجانی و تمجید از وی و رفاقت دیرینه با خاتمی و تاکید بر لزوم اطاعت از دستورات وی! تا حضور در میتینگ انتخاباتی روحانی در سال ۹۲ و سنگ تمام گذاشتن برای اصلاح طلبان.

قلعه نویی هم شریک و همسفره دوستانش است و هم در این لِه شدن مردم زیر چرخ های توسعه ی کارگزاران و اصلاحات و اعتدال، سهیم.

تجمیع قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی در دستان رفقای سرمایه دار قلعه نویی جامعه را به سمت تمرکز منافع در ید اشراف و استثمار مردم برد و سلبریتی هایی مثل قلعه نویی همانطور که روز به روز ثروتمندتر و فربه تر شدند، روز به روز وقیح تر و طلبکارتر نیز شدند.

ای کاش امثال پورحیدری زنده بودند تا اخلاق، معرفت، بزرگ منشی و اسطوره بودن همچنان ادامه داشت نه لقمه و نطفه خراب خطاب کردن باشگاهی که قلعه نویی همه آبرو، اعتبار و ثروتش را از آن دارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۱۹:۴۶
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی
۸ مرداد ۱۴۰۰

زخم بی‌ هویتی

من نیز همانند بسیاری چهره مغموم کیمیا علیزاده در پایان مبارزه‌اش با ناهید کیانی را دیدم اما نه حیرت کردم و نه ترحم!

امروز پاهای کیمیا علیزاده نبود که آپ‌دولیوچاگی به پهلوی ناهید کیانی می‌زد؛ او مانند عروسک خیمه‌شب‌بازی دست و پایش تکان می‌خورد؛ مثل یک عروسک بی‌جان، یک مجسمه بی‌روح!

کیمیا از وقتی پذیرفت مقابل پرچم کشورش بایستد و مبارزه کند یک دولیوچاگی بر سرش آوار شد و تمام.

گویی بی‌هویتی پاشنه آشیل همه آدمهاست؛ بی‌هویتها زود از پا درمی‌آیند؛ چه علیزاده زیر پرچم پناهجویان باشد چه سعید ملایی زیر پرچم مغولستان!

اما احوال این دختر یک‌جا ترحم‌انگیز است؛ آن‌هم زمانی که کفتارها گرد این پیکر بی‌روح حلقه می‌زنند و هرکدام تکه‌ای از گوشت او را می‌کَنند؛ از مسیح علی‌نژاد تا جریان خودباخته غرب زده که نان‌شان در تبلیغ و ترویج این بی‌هویتی است تا جریان شبه روشنفکریِ ریشو و بعضا عمامه به سر که خود از بی‌هویتی و تذبذب ارتزاق می‌کنند!

لابد انتظار داشتند صداوسیما بعد از برد علیزاده مقابل کیانی، سرود ملی پخش کند و روی تصاویر علیزاده محمد معتمدی بخواند.

این ژست دلسوزی برای کیمیا علیزاده بوی تعفن می‌دهد.

از این مرگ خاموش کیمیا علیزاده در پشت کردن به کشور و هویتش ناراحتم؛ او می‌توانست در کنار پاداش‌هایی که بعد از المپیک ریو گرفت و اعتباری که بعنوان اولین مدال‌آور زن ایرانی در ادوار المپیک بدست آورد سالها با همین عنوان زندگی کند و آرزوهایش را بسازد نه اینکه کشورش را سرکوبگر بخواند، به ایران پشت کند و اکنون زخم بی هویتی بلای جانش شود.

پی نوشت 1 :

دو سوالی که واقعاً جواب آن را نمی دانم که اگر می دانید بفرمایید:

سوال اول اینکه از صبح تا الآن اینستاگرام پر شده از متونی که شاه بیت آن این بود "اگر حواسمان به نخبگان نباشد آن ها می روند" یا مثلا "کیمیاهای وطن را از دست ندهیم" گزاره ای درست که در نسبت با کیمیا علیزاده به مصداق نادرست متصل شده، حال اگر چه در برخورد با نخبگان، نادان هستیم و ناتوان، اما یک نفر به من بگوید که برای کیمیا علیزاده که اتفاقاً نماد و مصداق برخورد درست با نخبگان این کشور در فراهم کردن نیازهای مختلف بود؛ دقیقاً چه چیزی باید فراهم می شده که نشده!؟

و سوال دیگر از شما (اگر نگارنده یا علاقه مند به این متون احساسی هستید و چاشنی انتقاد را به کار گرفته اید) این است که کیمیا علیزاده دقیقا قربانی کدام نحوه برخورد نادرست با نخبگان است؟

پی نوشت 2 :

بعد از کسب مدال برنز توسط کیمیا علیزاده، مبلغ نقدی برنده مدال طلا به او اهدا شد.

علاوه بر این 300 سکه طلا، به علیزاده اهدا شد که این هم جایزه نفر اول بود؛

وزیر کار و رفاه اجتماعی در مراسم استقبال از او، شمش طلا جایزه داد.

از طرف استاندار البرز، به اویک واحد آپارتمان اهدا شد که از طرف شورای شهر هم پیگیری شد؛

مقرر شد زندگی نامه او را بنویسند؛

مقرر شد ورزشگاهی به نامش احداث کنند؛

کیمیا علیزاده، مصداق برخورد نامناسب با نخبگان نیست! او اتفاقاً مصداق برخورد درست با یک نخبه است.

پی نوشت 3:

کیمیا علیزاده یک تصمیم شخصی گرفته که بعید می دانم نسبت به آن راضی باشد...

بی وطنی سخت است!

کنار گذاشتن وطن تصمیمی پر از زخم ودرد است؛ پس این رویکرد احمقانه که او را نماد تصمیم درست می دانند و قهرمان می نامند را نمی پسندم؛

وطن مفهمومی است که فارغ از روی کار بودن تاج یا عمامه معنا دارد؛ پس رویکردی که پشت کردن به وطن را امری عادی می داند، احمقانه است.

کیمیا علیزاده برای خودش تصمیم گرفته اما او الگو و نماد تصمیم درست نیست که بشود تعمیمش داد، نماد بی هویتی است...

شما بگویید که از کی بی هویتی و بی وطنی، قهرمان ساز می شود؟

پی نوشت 4:

اما آیا برخورد مسئولین ما با همه مثل کیمیا علیزاده بوده؟ نه! هر چقدر که با کیمیا علیزاده همچون یک قهرمان مواجه شده، با بقیه قهرمانان چندان برخورد مناسبی نشده و قدرشان را نداستند.

پی نوشت 5:

جهت رفع ابهام؛ مسئله شخص کیمیا علیزاده نیست! مسئله فرآیندی است که می خواهد کیمیا علیزاده را مصادره کند برای رسیدن به آنچه که در ذهن دارد...

اگر امروز کیمیا علیزاده، کشف حجاب نکرده و ترک وطن نگفته بود و زیر پرچم ایران مبارزه می کرد و یکی دو جمله هم از علاقه اش به دین می گفت، مدافعان امروز او، به گونه ای دیگر با او مواجه می شدند.

مثلا به او انگ ریاکاری می زدند و با عنوان "ورزشکار حکومتی" معرفیش می کردند که از سوی آخوندا پول می گیرد و یا در بهترین حالت به سادگی از کنارش عبور می کردند؛ گویی نه او قهرمان است و نه اصلا وجود دارد.

مسئله ما قلب و یا به زوال کشاندن معانی است که اکنون قرار است با مصادره کردن کیمیا صورت بگیرد که در صدر آنها معنا و مفهوم "وطن" به عنوان عنصری "هویت بخش" قرار می گیرد.

لذا برای توضیح و توصیف این وضعیت و شرح دشمنی ها ناگزیر هستیم که نام او را ببریم؛ نام بردن از او در استوری ها نه از سر لجاجت است و نه کینه! شاهد مثال آنکه گفتیم، آنچه برای او اجرا شده، استحقاقش را داشته و باید می شده و اکنون دل خوش هستیم، به نوشتن نام کیمیا به سه رنگ سبز و سفید و قرمز....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۰۱
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی