خوزستان و سیستان محل انباشت ناکارآمدی
احتمالا الان اطراف آقای رییسی صدا به صدا نمی رسد، شاید طبیعت انتقال دولت همین باشد ، این چند خط را می نویسم نه به امید رسیدن به گوش رییس جمهور منتخب و تاثیر در دولت آتی بلکه بیشتر برای آنکه ثبت شود قبل از شروع دولت جدید تصور و توقع خودم چه بوده و بعدا چه طور می شود این توقعات را قضاوت کرد.
اول اینکه فضای عمومی جامعه در آغاز به کار هیچ دولتی این همه اعتراضی نبوده است، انتخابات سیزدهم نماد تام و تمام این فضا بود ، رای دادن به رییسی و تحریم انتخابات توسط طیفی از مردم نتیجه همین فضا بود، جماعتی معترض و جماعتی معترض تر که هر چند در شکل اقدام با هم اختلاف دارند اما در اصل اعتراض نه.
اعتراضی که اگر به نتیجه نرسد و اثر واقعی نداشته باشد.
دو سرنوشت بیشتر ندارد ، انفعال یا خشونت و نتیجه هر دو هم می شود ضعیف شدن ملت و دولت و...
این فضای اعتراضی که امروز همه از سلطنت طلب و منافق تا اصلاح طلب و احمدی نژادی و اصولگرا می خواهند سوار موج آن شوند اصلی ترین فرا واقعیت فضای اجتماعی کشور است که همه اجزای دولت رییسی از رییس جمهور تا بخشدار باید توان تحلیل آن را داشته باشند و قبل از هر انتخاب و تصمیم و اقدام و حرف زدن و حرف نزدنی باید آن را مبنا قرار دهند.
دومین مسئله میراثی است که روحانی و دولتش از خود بجا می گذارند.
به اوضاع امروز خوزستان نگاه کنید ، روحانی دوازده مرداد صدها خوزستان در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و جامعه و... تحویل می دهد ، شاید بگویید این که همان اولی است، نه، اولی واقعیت ناکارآمدی بعلاوه فرا واقعیتی است که ساخته شده و به یک حس عمومی تبدیل شده است ولی دوم خودِخودِ انباشت ناکارآمدی هاست بدون روتوش که البته بخش هایی از آن هم صرفا دستپخت دولت روحانیست و بخشهایی هم نیست.
خوب است رییسی بر خلاف روحانی که از آغاز تا پایان سال هشتم از دولت قبل می گفت، یک بار برای اولین و آخرین بار واقعیت آنچه تحویل می گیرد را مستند به آمار رسمی به اطلاع عموم مردم برساند _حداقل آن بخش هایی که قابل انتشار است_
آیا اینها رو گفتم که همین اول کار بهانه جور کنم برای دولت رییسی؟
ابدا...
در چنین شرایطی چه باید کرد؟