سازمان خون
دو واژه پرکاربرد در دهه شصت در ادبیات مطبوعاتی، امنیتی و مردم کوچه و بازار بدون شک " خانه تیمی" و "کمیته" است. البته پیش از انقلاب هم برای پیشبرد عملیات ها و مخفی نگاه داشتن فعالیت ها از "خانه امن" استفاده می شد. کارکرد خانه تیمی پس از انقلاب تغییر شکل داد. سازمان مجاهدین (سازمان خون) در چند لایه و سطح "خانه ها" را تقسیم می کردند. خانه سفید یا امن خانه ای بود که از بالاترین سطح اطمینان برخوردار بود و معمولا محل اختفا شورا یا کادر اصلی سازمان به حساب می آمد. در دهه شصت سپاه و کمیته انقلاب اسلامی با گزارشات متعدد مردمی بسیاری از این خانه ها را شناسایی و با درگیری به مقابله با آنها پرداختند.
این که در بالا اشاره داشتم سازمان مجاهدین (سازمان خون) کارکرد "خانه تیمی" را تغییر داد برای یادآوری یک نمونه مشهور اما فراموش شده است. خانه ای در خیابان "بهار" تهران که انتشار خبر مربوط به آن افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داد.
شرح ماجرا:
خسرو زندی در تاریخ ۲۲ مرداد سال ۶۱، حین سرقت خودرو توسط مردم بازداشت شد. در بازجویی ها مشخص شد او از اعضای سازمان است. زندی ماموران دادستانی را به بیابانهای باغفیض، محل دفن اجساد افرادی که در خانه تیمی بهار به فجیع ترین شکل ممکن شکنجه و کشته شده بودند برد. جنازه های سوخته و پوست سر که جدا شده بود تعلق داشت به: محسن میرجلیلی و طالب طاهری (پاسداران کمیته انقلاب) و عباس عفتروش (یک کفاش حزباللهی).
هفدهم مرداد سال ۶۱ در پوشش مامور کمیته وارد مغازه عباس عفت روش که کفاش بود شدند و او را ربودند. اتهام او و همسرش این بود که مخبران نیروهای امنیتی بودند که بعدتر ثابت شد دروغ است
با شانه تخم مرغ دور تا دور اتاق را پوشانده بودند تا صدای کسی بیرون نرود. شکنجه شروع شد، اتو را روی آلت آن دو گذاشتند بعد چشم کفاش را بستند و به او سیانور تزریق کردند،
از گلویشان صدای خُرخُر می آمد...
علی اکبر راستگو عضو جدا شده سازمان می گوید: پس از ضربات سال ۶۱ سازمان "عملیات مهندسی" را طراحی کرد. ما شکنجه میکنیم چون مجبور هستیم، ولی وقتی حاکم شویم، نمیکنیم.
نتیجه گیری نمی کنم و بحث را همین جا با دعوت شما به یک جستجوی ساده در گوگل به پایان می رسانم.
استدعا دارم جستجو کنید و نسلی که بی خبر از آنچه بر ما گذشته است را از ماهیت گروهک های فعال امروزی با خبر سازید.