ظلم، ظلم است...
چه وسط کابل و قندهار و قدس و غزه بوی خون بگیرد
یا کف خیابانهای پاریس، بوی عطرهای فرانسوی؛
یا جای دیگر در میانه میدان الؤلؤ بحرین باشد
و یا زیر لوای مجسمه آزادی، زرورق پیچی شده باشد
و چه در بندرعباس و غیزانیه و کرمانشاه و هفتتپه
خانهای را خراب
و صدای «خدا خدا» را بلند کند
میان اینها تفاوتی نیست...
نظام ضعف دارد
آدم ضعیف دارد
مدیر خائن دارد
دزد دارد
قاضی ناعادل دارد
فساد دارد
صنعت ناقص دارد
نماینده نادان دارد
اقتصاد ربوی دارد
و اصلا چه کسی گفته
چون جمهوری اسلامی حاکم است، باید در بینقصترین وضعیت به سر ببریم تا بتوانیم بگوییم «این جامعه لجن» نیست!؟
من به یک تفاوت قائلم که به آینده امیدوارم میکند
و آن حرکت نظام به سمت اصلاح پس از هر اشتباه است
حرکتی اصلاحی حتما شکل میگیرد
یا با برخورد قانونی یا با تغییر قوانین و یا با بازنگری در ساختارها
همینها باعث میشود که
انگشت اتهامم را به سمت نظام نگیرم
و نگویم «آقای جمهوری اسلامی» ظلم سرتاپایت را فرا گرفته
من کلیت جمهوری اسلامی را میبینم
بخشی از این کلیت وسط سوریه و عراق و شب و روز در لب مرزها از کشورم دفاع میکند
بخش دیگرش محرومیت زدایی میکند
آن بخش دیگر، موفقیت علمی را رقم زده
آن یکی وسط سختترین تحریمهای تاریخ نمیگذارد به نان شب محتاج شویم
بخش دیگرش از فلسطین و لبنان و یمن و افغانستان و عراق و ونزوئلا و بوسنی و... دفاع میکند
این هم جمهوری اسلامی است
و اتفاقا جمهور اسلامی مستضعفان است
انقلاب مال ماست