اولین فلسطین تاریخ
هارون هیوبی عکاس نشریه نشنال جئوگرافیک وقتی به کمپ رزرو پانگریج رفته بود، بومیان لاکوتا او را برادر یا عمو خطاب میکردند. اما هیوبی خوب می دانست که در هر شرایطی یک واشیچو است. واشیچو در ادبیات لاکوتاها به افراد غیر سرخ پوست میگفتند، اما معنی دیگری هم دارد که آن به معنای «کسی است که بهترین قسمت غذا را برای خود برمیدارد.» هیوبی وقتی باخود فکر کرد که سفیدها مدرسههای خصوصی دارند، امکانات رفاهی دارند، پول توی جیبشان دارند، خوب میفهمید لاکوتاها همه چیزشان را باختند تا سفید پوستان برنده باشند! و این فقط در مورد مردم لاکوتا صادق نیست بلکه راجع به تمام مردم بومی دنیاست!! من ترجیح میدهم که سرگذشت بومیان آمریکای شمالی را فلسطین یک نامگذاری کنم. می دانید چرا؟ تاریخ بومیان آمریکا چیزی ندارد جز جنگها و معاهدات زیر پا رفته توسط سفیدپوستان به علاوه «کشتارهایی» که شیادانه نام «نبرد» بر روی آن گذاشته میشد. نکته حیاتی این که تمام این اتفاقات در لوای سلسله اقداماتی بزک شده به نام «توسعه ایالات متحده» بوده است. مثلاً قانون هومستد (Homestead_Act) آبراهام لینکلن که موجب هجوم سیل آسای جمعیت سفیدها به سمت مناطق سرخ پوست نشین شد، قطعا نمیتواند بدون اغراض تصفیه نژادی طراحی شده باشد. با اسم زیبای مالکیت خصوصی، ۸۰ میلیون هکتار از زمینهای لاکوتاها توسط دلالان سفید پوست بلعیده شد. همچنین به بهانه تشویق مالکین سفیدپوست برای ساختن خانه در مزارع هکتاری با قیمتی ارزان، بومیان چند هزار ساله منطقه را با زور به کمپهای رزرو کوچاندند. اردوگاه آوارگان به گوشتان آشنا نیست!؟ جالب است بدانیم که به ساکنان سفیدپوست جدید مناطق قبایلی لاکوتا شهرک نشین میگفتند. تصویر اذهان جمعی شرقی ها از معاهدات با غرب چیست؟
در آمریکا هم معاهده فورد لارمی در ابتدا چیزی جز مرزبندی مناطق بومیان به عنوان کشور مستقل نبود، ولی به راحتی به واسطه قانون هومستد نادیده گرفته شد و هر بار که بومیان برای عهدشکنی سفید پوستان درگیر به جنگ با این انسان های مدرن بربر میشدند، کشتار، اعدام دسته جمعی، کوچ اجباری، فشار و سختگیری جدید در انتظارشان بود. مثلاً آبراهام لینکلن با اجرای طرح راه آهن سراسری از وسط سرزمین بومیان کلید جنگی فراگیر توسط ابر سرخ (سه قبیله بومی) را زد که موجب سه شکست سخت ارتش آمریکا از بومیان شد و معاهده فورد لارمی ۲ تضمین مالکیت تپه بلک هیلز ، اعطای حق کشاورزی و شکار در ایالتهای اطراف و بسته شدن دریاچه پائودر ریور به روی سفید پوستان شد. یعنی فقط سمبه پر زور شاید توانست احقاق حقی کند. سوابق تاریخ استعماری ۳۵۰ ساله غرب تا آن روزها، دست سفیدپوست ها را در بازگشت به تقابل با بومیان پر می کرد. این بار با تکمیل راه آهن سراسری و همزمان عزیمت وسیع شکارچیان سفید که نابودکننده منبع مهم غذایی بوفالوها و پوست چرم تن پوش بومیان شد، باز گشتند. و باز قانونی تمامیت خواهانه به نام قانون تملک بومیان غیر از نادیده انگاشتن مرزها، اینبار کل بومیان سرخ پوست را تحت تملک دولت تعریف نمود که بر اساس این قانون، بومیان اجازه خروج از کمپها را نداشته و از اینجا بود که لاکوتاها تبدیل به اسیران جنگی بومی آمریکا شدند.
مدرن بربرهای سفیدپوست با شروع تب طلا در ۱۸۷۴ به تپههای بلک هیلز هجوم آوردند و جورج آرمسترانگ کاستر روانه این تپه مقدس شد و به پیشنهاد کاستر، کنگره به دنبال راهی برای نقض کلیه معاهدات قبلی گشت و اینجا شروع جنگ لاکوتا با کاستر بود. یا قانون داوز در ۱۸۸۷ نسخه جدید قانون هومستد آبراهام لینکون بود که به موجب آن مالکیت اشتراکی بومیان بر زمین ها ملغی شده و به اجبار باید قسمت بندی های جدید به بومیان به عنوان ملک خصوصی واگذار میشد. خب تجربه هومستد به وضوح نشان داده بود که این طرح نیز راهی برای حضور مجدد سفته بازان برای خرید زمینهای مرغوب بومیان و پایان مالکیت بومیان بر سرزمین آبا و اجدادییشان بود. اکنون شاید واضحتر باشد که چرا متن حاضر را اولین فلسطین تاریخ نام گذاشتم.
سال ۱۸۹۰ و کشتار وُندِدنی توسط ارتش آمریکا مهر پایانی بر مالکیت، عزت، هویت و قدرت بومیان لاکوتا و تقدیم گورستان جمعی به بازماندگان ایشان توسط انگلوساکسون ها بود. هیچ رسانهای در قلب جزیره دور افتاده آمریکای شمالی سال ۱۹۰۰ وجود نداشت که به دنیا بگوید آن جمعیت ۸.۵ میلیونی سال ۱۴۹۲ میلادی حالا به کمتر از ۲۵۰ هزار نفر رسیده بود. تازه اگر آمار توسط نهادی بی طرف تایید شده باشد. ۸۰ سال بعد یعنی ۱۹۸۰ زمانی که چند نسل از آن خاطرات تلخ گذشته بود، طولانیترین روند دادرسی تاریخ ایالات متحده، بین قبیله سو و دولت انجام شد که به موجب رای دادگاه، ۱۰۶ میلیون دلار غرامت به نفع بومیان صادر شد. لاکوتاها اعتراض کردند و گفتند که بلک هیلز فروشی نیست اما راه به جایی نبردند.
سال ۲۰۱۰ آمارها درباره وضعیت لاکوتاها بسیار بسیار تکان دهنده است. تاریخی مملو از نقض معاهدات، کوچ اجباری ، استعمار و کشتار دسته جمعی بومیان آنان را به بدترین وضعیت ممکن رسانده است:
* بیکاری در کمپ رزرو پانگریج ۸۵ تا ۹۰ درصد
* عدم توانایی دولت ایالتی در ساخت خانه جدید
* سکونت بومیان در بناهای پوسیده و در کنار ۵ خانواده دیگر
*۳۹ درصد فاقد برق
*۶۰ درصد آلوده به قارچ سیاه
*۹۰ درصد زیر خط فقر فدرال
* بیماری سل ۸ برابر متوسط آمریکا -مرگ نوزادان ۳ برابر قاره
* شیوع عجیب سرطان
* ۷۰ درصد ترک تحصیل دانش آموزان
* ترک شغل معلمان
* اعتیاد به الکل و خشونت
* ۵۰ درصد جمعیت بالای ۴۰ سال مبتلا به دیابت و
* امید به زندگی ۴۶ سال!
هیوبی این گونه صحبت خود را به پایان میرساند: او میگوید آخرین پرده هر نسل کشی موفقیت آمیز این است که ظالم و غاصب از کنار به صحنه که خود ایجاد کرده نگاه میکند و میگوید: «وای خدای من اینها دارند چه بلایی سر هم میآورند؟! اینها دارند خودشان را میکشند!» ولی سفید پوستان آمریکا باید بدانند این وضعیت میراث ملی آمریکا است. وضعیت غم انگیز بچههای بومی که در کمپ اسرای جنگی به دنیا میآیند در واقع استخوانهای بهترین قسمت غذا هستند! بله دقیقا تمامی این فجایع توسط واشیچو ها اتفاق افتاده است و راه جبران آن گسیل گروههای خیریه و رنگ آمیزی مدارس کمپ ها نیست. سفید پوستان باید زمینهای بومیان و تپه مقدس بلک هیلز را به بومیان پس بدهند و به آنها هیچ ارتباطی ندارد که با آن چه میخواهند بکنند. می دانم به چه چیز فکر می کنید، همه اتفاقات رخ داده برای ما مسلمانان غرب آسیا تنها یک تجدید خاطره است.
برگرفته از کتاب خاطرات هارون هیوبی