کانون فرهنگی مرکز اندیشه کوثر

دارای مجوز فعالیت از سازمان تبلیغات اسلامی استان خراسان رضوی
مشخصات بلاگ
کانون فرهنگی مرکز اندیشه کوثر

سلام علیکم
لاحول و لا قوه الا بالله
ان شاء الله با عنایت حضرت فاطمه سلام الله علیها، وبلاگ مرکز اندیشه کوثر زیر نظر تشکیلات محبان الزهرا (س) از تاریخ 7 اسفند 1399 مصادف با ولادت امام علی (ع) آغاز به کار می کند. امید است نگاه ویژه آن حضرت شامل حال این تشکیلات گردد و عنایات ایشان هادی و گره گشای راهمان باشد.
پروردگارا ما را برای خودت و برای راهت و برای نظام اسلامی و انقلاب مهدوی تربیت بفرما.
یا علی

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۲ مطلب با موضوع «رسانه» ثبت شده است

با سلام و عرض ادب و احترام

به استحضار می رساند دومین شماره از نشریه مرکز اندیشه کوثر در قالب ویژه نامه روز قدس و با موضوع تحولات جبهه مقاومت (غزه) و همچنین شعار سال در خصوص سرمایه گذاری برای تولید منتشر شد.

همچنین لازم به ذکر است این نشریه با تیراژ هزار و صد نسخه در دو صفحه در بین راهپیمایان روز قدس توزیع گردید.

لینک دانلود جهت استفاده شما عزیزان به شرح ذیل قرار گرفته است:

 

لینک دانلود :

نشریه شماره دو مرکز اندیشه کوثر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۴ ، ۱۱:۰۶
مرکز اندیشه کوثر

با سلام و عرض ادب و احترام

به استحضار می رساند اولین شماره از نشریه مرکز اندیشه کوثر در قالب ویژه نامه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران و با موضوع محوریت تحولات منطقه غرب آسیا منتشر شد.

همچنین لازم به ذکر است این نشریه با تیراژ هزار نسخه در دو صفحه امروز در بین راهپیمایان بیست و دوم بهمن ماه توزیع گردید.

لینک دانلود جهت استفاده شما عزیزان به شرح ذیل قرار گرفته است:

 

لینک دانلود :

نشریه شماره یک مرکز اندیشه کوثر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۰۳ ، ۲۱:۰۶
مرکز اندیشه کوثر

در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» نوشته رهبر انقلاب سه گروه به عنوان دشمنان اسلام معرفی شده اند:

۱.مرفهین (مترفین)

۲.خاخام‌ها، کشیش‌ها و آخوندهای درباری (احبار و رهبان)

۳.تروریست‌ها، بزن بهادرها (ملأیین) واضح است که ابزار برخورد با شعبان بی‌مخها برخورد نظامی و امنیتی است،

اما! اما! اما!

 ابزار مناسب رویارویی با سرمایه دارها و آخوندهای درباری دشمن چیست؟

در مورد جنگ اقتصادی و رسانه (جنگ بیرون میدانی) رهبر معظم انقلاب فرمودند اگر جنگ “تحریف” را نبازید جنگ “تحریم” را نمی‌بازید، که اشاره به اهمیت این موضوع دارد!

استراتژی جبهه باطل در رویارویی با جبهه حق از چه اجزا و ترتیبی تشکیل شده است؟

الف) جنگ و تحریم اقتصادی تحریم ایران، یمن و سایر مخالفان امپریالیسم جهانی

نسخه:

اقتصاد مقاومتی و تولید درون زا و تولید محور مردمی، نه دولتی یا سرمایه داری

ب) جنگ خبری و روانی (رسانه) در چند گام

گام اول : حصر خبری و تحریف واقعیت‌های ایران و اسلام در قالب پروژه‌های ایران هراسی و اسلام ستیزی

گام دوم : دشمن همواره جنگ حق و باطل را با دوگانه های حزبی عوض می‌کند به گونه ای که امروزه خطی خبری تاکید دارد که مردم اسرائیل پیوندهای تاریخی عمیقی با ایرانیان دارند!

گام سوم : پوشاندن فسادهای سنگین (علو کبیر) به وسیله تحریف (آیه ۴ اسرا)

گام چهارم : بزرگنمایی از مشکلات موجود در جبهه حق اعم از اقتصادی ، اجتماعی ، امنیتی و غیره در زمان ما طوری سنگین شده که گمان می‌کنیم همه ایرانیان هر شب گرسنه می‌خوابند یا تصور میکنیم ایران بدترین کشور جهان است!

نسخه:

راهبردهای مقابله با جنگ رسانه ای:

اول:تقسیم کار و انجام کار قرارگاهی و تشکیلاتی

نباید تمام مؤمنین درون پیام رسان های داخلی صرفاً به عنوان پناهگاه استفاده نمایند، بلکه آن‌هایی که توانمندی جنگ رسانه‌ای دارند بایستی در توییتر، اینستاگرام و سایر فضاها به تقابل با دشمن بپردازند!

دوم: شبکه سازی مؤمنین در جامعه و رساندن پیام جبهه حق به افرادی که ما را بیش از نظام اسلامی باور دارند!

مثلاً بسیاری از مردم صدا و سیما را قبول ندارند اما اگر گزاره‌ای را از ما بشنوند به سادگی می‌پذیرند. این قدرت شبکه و دسترسی ما به جامعه است.

سوم: استفاده از فرصت روایت اول در تمام نبردهای رسانه ای

به عنوان نمونه تعلل یکی از دستگاه‌های امنیتی در ارائه مستندات فوت مهسا امینی ما را دچار چالشی ملی در سال ۱۴۰۱ نمود. اگر آن روز روایت اول را ارائه داده بودیم، رسانه‌های بیگانه آن مسائل را در کف خیابان به وجود نمی‌آوردند. و این درحالیست که جنبش حماس با وجود محدودیت‌های غیر قابل مقایسه با شبکه رسانه‌ای امپریالیسم، توانست تحریف‌های احتمالی اسرائیل را در طوفان الاقصی با فیلم‌های مناسب پاسخ دهد و روایت اول را از آن خود کند.

چهارم: استفاده از قواعد همه فهم در نبرد رسانه‌ای از جمله تفکر انتقادی مثل استفاده از تناقض‌های موجود در فضای رفتاری جبهه باطل.

به عنوان مثال از سلبریتیها باید بپرسیم چرا برای فوت مهسا امینی صدها توییت زده‌اید ولی برای نسل کشی آشکار در فلسطین سکوت نموده‌اید؟ شاید بگویند آنجا کشور بیگانه است. در پاسخ میگوییم شما جرم یهودی را نادیده می گیرید ولی اتهام مسلمان را بدون اثبات می پذیرید؟

یا چرا ورزش روسیه را به دلیل تجاوزگری به اوکراین تحریم کرده‌اید ولی ورزش رژیم صهیونیستی را به خاطر نسل کشی تحریم نمی‌نمایید؟

برگرفته از سخنان شیخ ناصر یوسفی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۳ ، ۲۲:۴۱
مرکز اندیشه کوثر

چند سوال:

چرا عرضۀ روایت پیشرفت را نداریم؟

چرا دست آوردهای فکر انقلابی همیشه مکتوم می‌ماند و ذهنیت مردم نسبت به فکر انقلاب همواره منفی است؟

چرا حتی جبهۀ‌ انقلاب نگاه مثبتی به عملکرد جریان انقلابی ندارد؟

چرا نمی توانیم خطاهای نظری و عملی و فکرها و عملکرد خطرناک جریان مقابل را به خوبی ترسیم کنیم؟

چرا شکستها و ضعفها و حتی پلشتیهای جریان بی‌انقلاب یا ضدانقلاب همه کمال است و کمالات جبهۀ انقلاب همگی بی‌ارزش یا زشتی و عار؟

آیا رسانه در دست ما نیست؟

چرا برخی بدون دقت چنین تصوری از صحنه دارند؟

مشکل این لال‌بودگی در کجا است؟

چرا این مشکل (هر چه که هست) بعد از این همه ضربه خوردنهای ما کماکان پابرجاست؟

و اما پاسخ:

زیرا تصویر ذهنی روشن و مشترکی از فکر انقلابی نداریم. هم کار اندیشه می خواهد و هم کار رسانه. انقلاب چیست؟ انقلابی کیست؟ پس نمی توانیم مقایسه ای بین افکار سنتی و انقلابی، یا مدرن و انقلابی و ... داشته باشیم.قطعا مقایسه بین دستاوردها هم ممکن نیست.

این فضا خوراک لاشخورهای سیاسی و پروژه بگیرهاست تا بنشینند و مصادره کنند، روایت جعلی بسازند، وارونه کنند، انقلابی ها را ببرند در مارپیچ سکوت و ...

این جا رسانه داریم با صد هزار کارمند ولی چون ماقبل آن اندیشه و برنامه نیست، کاربری خوبی هم به ما نمی دهد. در تاریخ مدرن، هم لیبرال ها دوره انقلابی گری داشتند و هم سوسیال ها. و هر کدام مثلا در اقتصاد یا حکمرانی و ... حرف ها و برنامه هایی داشتند و خروجی کارهایشان مشخص شده و روی همه این ها مطالعه گردیده است. به عنوان مثال بعد از انقلاب اسلامی تا الآن ما هم اقتصاد دولتی و هم سرمایه داری و اندکی تعاونی داشتیم که دو مورد اول در مبنا با اقتصاد اسلامی زاویه دارند اما! اما! اما! جالب اینجاست که مجری همه اینها مدعیان انقلابی گری بودند. نتیجه اینکه فعل غیر انقلابی با فاعل انقلابی، آنهم با کلی پیامد مثبت و منفی را به نام انقلاب بنویسیم یا غیر از انقلاب؟

از این معانی باید شروع کنیم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۳ ، ۲۳:۴۹
مرکز اندیشه کوثر

چیزی که نیست...

چیزی که هست رقابت جناحی برای حواله تقصیر سقوط اسد به گردن فرماندهان است.

چیزی که هست نقد ذهن رمانتیک ظریف و همفکرانش از اختلافاتی جزئی است که با چند دور مذاکره و بده بستان حل می شود! پالس های متعدد ضعف بدتر از سال ۹۲ که در این شرایط جنگی، بوی عقلانیت نمی دهد.

و دیگر روایت هایی که هست ...

اما چه چیزی که نیست:

روایتی قابل فهم برای همه ایرانیان از سقوط حکومت ۵۰ ساله بعث در سوریه ! [برای ملت و سرانی که در تاریخ تنبل هستند و همه چیز را در قاب مقایسه صوری شرایط خود با دیگر ممالک فهم می کنند و همیشه دنبال اسطوره ای می گردند که حل مشکلاتشان را گردن بگیرد]

ملت! حزب اللهی، اصلاحطلب ، اصولگرا ، مخالف نظام، دهک بالا و پایین!

اگر مشکل بشار الأسد بود، پس چرا کمتر از چند ساعت از سقوط حکومت ۵۰ ساله این خاندان، سنگین ترین حمله اسراییل به زیرساخت های سوریه را از سال ۱۹۷۴ به این سو انجام شد؟

جواب:

مشکل غرب و رژیم صهیونیستی، بشار اسد نیست، بلکه بازیگری به اسم سوریه است با همین جغرافیا، همین اقوام و مذاهب، همین زیرساخت ها و با همین تجربه زیست تاریخی جمعی خاص خودشان که آنها را تبدیل کرده به قاب عکسی بنام سوریه و اتفاقا با غایبی بایگانی شده در تاریخ، بنام حزب بعث!!

و چند نکته:

۱. مشکل گروه های سلفی و ملی و قومیت ها در [چیزی که نمی خواهند]

بشار اسد بود ولی در [چیزی که می خواهند] بلاتکلیف است و در همین ۲۴ ساعت اول صدای درگیری کرد و عرب در شمال به گوش می رسد!

۲. و اتفاقا تنها چیزی که برای روسیه ، غرب، ترکیه و اعراب مهم نیست خیر جمعی مردم سوریه و امنیت ایشان است. ایده آل شان، سوریه ای ضعیف است که بتوان از آن به نفع خود کیسه بدوزند یا سوریه ای با دیکتاتوری مطلقه که همراستای منافع قدرت ها باشد. کسی که الفبای سیاست نداند ولی مترسک شناس باشد، شعار دموکراسی خواهی جلاد سابقا داعشی او را خام نمیکند. [پروپاگاندای رسانه ای غرب که بن لادن و زرقاوی را لولو کرده بود، از شاگرد ایشان یعنی جولانی کاریزما می سازد!]

۳. و البته بدبخت ملتی که ناامید بشود؛ انتظار حرکت بر اساس عقلانیت جمعی از او نداشته باشید! مخصوصا اگر بجای ذهن تاریخی ، رسانه پذیر باشد! دولتمردان کشورهای منطقه که خیال سهمی بیشتر از کیسه آینده منطقه دارند، می دانند خاورمیانه جدید در فاز عملیاتی است؟ به نظرتان چقدر زمان دارند که شیرفهم بشوند؟

تعارف نکنیم! چقدر این جواب ها در مورد باقی کشورهای منطقه از جمله ما قابل تطبیق است؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۰۳ ، ۱۲:۰۶
مرکز اندیشه کوثر

* قبل نوشت:کلیات داستان واقعی است اما ماجرا و اعداد ذکر شده برای قابل هضم تر شدن، تغییر کرده است و این یک مثال برای کل جامعه جهانی می باشد.

در اواسط قرن ۱۷ میلادی یک معدن طلا و کارخانه که استخراج ناخالصی از طلا را انجام می داد با حداقل هزار کارگر مستقیم و غیر مستقیم توسط چند شریک اداره می شد.

به علت شروع فعالیت جنبش های کارگری و همچنین افزایش هزینه های زندگی در اواسط قرن ۱۷ میلادی، این کارگرها دست به اعتصاب زده و خواهان افزایش حقوق از روزی ۷۰ دلار به ۱۳۰ دلار شدند و شرکای صاحب معدن را به استعفا، تخریب ابزار و ساختمان ها و حتی قتل و ضرب و شتم تهدید کردند.

شرکا در یک جلسه دور هم جمع شدند تا تصمیم بگیرند چگونه باعث افزایش سوددهی معدن و کارخانه شوند و با کمترین ضرر ممکن، حقوق کارگران را افزایش دهند.

پیشنهادهایی که در آن جلسه بیان شد، عبارت اند از:

1. افزایش تولید به وسیله افزایش ساعت کاری یا استخدام کارگر جدید (حقوق پرداختی بیشتر برای کارگرهای اضافه یا اضافه کاری و کوتاه شدن عمر معدن)

2. خرید معدن جدید (هزینه بسیار زیاد و ریسک بالا برای بهره برداری مطلوب)

3. تعدیل نیرو (کاهش تولید و بازدهی)

4. افزایش بازدهی معدن با خرید ابزار جدید و قوی تر( هزینه گزاف برای خرید ابزار و کاهش عمر معدن)

5. گرفتن وام ( سود بالا و غیر عقلانی)

6. گران تر فروختن طلا یا کاهش عیار آن ( کاهش مشتری به علت بازار رقابتی )

هرکدام از این راهکارها باعث بالا بردن سود معدن و در عین حال باعث افزایش هزینه، زمان بری زیاد، یا کاهش فروش می شد.

اما هریک از شرکا با توجه به منافع خودش بر یکی از این روش ها پافشاری می کردند و این موضوع باعث درگیری شدید میان شرکا شد تا جایی که کارگران به عنوان وساطت تا حدودی از حق خود کوتاه آمدند

در تمام این مدت و درگیری ها یکی از شرکا به نام آقای جان دیویس راکفلر بنیان گذار شرکت راکفلرها ساکت بود.

اما او با یک پیشنهاد همه ی شرکا را حیران کرد.

اما پیشنهاد عجیب راکفلر چه بود؟

الف. با توجه به قبول کارگر ها به حقوق 100 دلاری، این مبلغ به آن ها پرداخت شود.

ب. مابقی 30 دلار از 130 دلار، که قرار بود به کارگر ها داده شود را به صورت یک جا برای 6 ماه به راکفلر بدهند.

ج. او متعهد شد در طی شش ماه با همین 30 دلارها کاری کند که هر کارگر از 100 دلار حقوق خود 50 دلار آن را با دست های خودش به شرکا پس بدهد.

د. اگر طرح راکفلر موفق بود علاوه بر سهم خودش 30 درصد سود حاصل از این 20 دلار برای او بشود و اگر ناموفق بود راکفلر از سهم خودش در معدن و کارخانه باید ضرر بقیه شرکا در طی این 6 ماه را پرداخت کند.

این پیشنهاد که یک بازی برد برد برای همه شرکا به جز راکفلر بود بسیار مورد استقبال قرار گرفت.

راکفلر با آن سی دلار ها طی این شش ماه چه کرد؟

افتتاح کاباره، قمارخانه، مشروب فروشی، دکه سیگار فروشی، مغازه فست فود، رستوران های مختلف و دکه های نوشابه فروشی مخصوص کارگران...

با این کار علاوه براینکه کارگران انرژی و شادابی بیشتری برای کار کردن داشتند، کمتر مرخصی برای استراحت و دیدن خانواده هاشون می رفتند و نصف حقوق دریافتیشون رو هم با یک واسطه دوباره به شرکا بر می گرداندند.

همزمان آقای راکفلر دید که :

اول. افرادی که الکل و نوشابه زیاد می نوشیدند، سیگار میکشیدند، کاباره و فاحشه خونه میروند... در آینده دچار انواع بیماری ها از قبیل سرطان، مشکلات کبدی ، بیماری های تنفسی، بیماری های قلبی، قند، چربی، بیماری های مقاربتی و... خیلی بیماری های دیگر می‌شوند؛ پس با دکترها و داروسازهای مربوط به این بیماری ها شریک شد و سهامشان را خرید.

دوم. از آن طرف همزمان با کمپانی های نوشابه سازی، روغن گیری، با کاباره دارهای بزرگ، سیگارسازی ها ، مزارع انگور ، مزارع تنباکو و ... و هرچیزی که با این صنایع مرتبط بود هم شریک شد و سهامشان را خرید.

سوم. به مرور زمان طبقه کارگر فقیرتر و شرکای معدن طلا به خصوص آقای راکفلر هرروز پولدارتر می شدند. کارگرها وقتی پا به سن می گذاشتند از کار افتاده می شدند و تازه علاوه براینکه حقوقی دریافت نمی کردند باید اندک پس انداز و حقوق بازنشستگیشون را خرج دوا و درمان می کردند که بازهم غیر مستقیم آقای راکفلر برنده این بازی بود.

چهارم. حتی برای فرار از پرداخت مالیات، بخش اندکی از پول هایی که از کارگرها دریافت شده بود را به صورت قطره چکانی در قالب سازمان های خیریه به اون ها پس می دادند ولی در عوض از پرداخت مالیات های فوق سنگین معاف می شدند.

و این داستان هنوز هم در دنیا جریان دارد و بیشتر مردم هرروز فقیرتر می‌شوند تا یک جمعیت یک درصدی هرروز پولدار و پولدارتر بشوند و شوخی هم نداریم که پول قدرت می آورد و آن یک درصد بر کل مردم و دولت ها در حال حکومت کردن‌هستند.

در جهان بیشتر داورسازی ها، بیمارستان ها، شرکت های غذا و نوشیدنی سازی، شرکت های مشروب سازی، صندوق های بازنشستگی، دانشگاه ها، خیریه ها و... همگی در کمال تعجب دست صه.یونیزم جهانی می باشد...( صهیونیزم یک تفکر است نه دین ، یک نفر  ممکن است بی خدا باشد ولی در عین حال صه.یونیزم هم باشد)

به همین دلیل یک روزنامه نگار ایتالیایی به نام کارلو کلودی در قرن 18 میلادی داستان شخصیت پینوکیو و ماجرای شهربازی معروفش را که تبدیل به خر می شدند ساخت.

کلودی قصد داشت تا به ما بفهماند که تمام این لهو و لعب ها (قمار، بازی، مشروب، سیگار که توی انیمیشن هم به آنها اشاره شده) برای خر کردن و بیگاری کشیدن از ماست.

کلودی مجبور شده زیرکانه داستانش را باب میل صه.یونیزم ها بسازد تا اثرش دیده و تبلیغ شود و مفهوم برده داری نوین را هم به مخاطب خودش که بیشترشان کودکان و نوجوانان هستند برساند.

حداقل 30 درصد داستان پینوکیو اصلی درباره همان شهربازی است ولی هرچه نسخه های جدید از پینوکیو درحال ساخته شدن هست ، شهربازی کمرنگ و کمرنگ تر شد تا جایی که در دو فیلم آخر پینوکیو دیگر اثری از شهربازی نبود و اثر آخر هم که کلا در فضای جن و پری بود.

تمام

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۳۰
مرکز اندیشه کوثر

لوگوی جدید

ضمن عرض سلام و تبریک خدمت برادران عزیز و خواهران گرامی به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان، به استحضار می رسانیم با توجه به گسترش روز افزون فعالیت اعضای تشکیلات محبان الزهرا (سلام الله علیها) به عنوان افسران جنگ نرم، پس از دستور امام خامنه ای مبنی بر جهاد تبیین در فضای عمومی جامعه، مرکز اندیشه کوثر تصمیم دارد از لوگوی جدید خود رونمایی کند.

لازم به ذکر است علاوه بر اینکه نماد جدید برگرفته از کلمه "کوثر" بوده، شکل هندسی و ترکیب رنگ انتخاب شده نیز بیانگر آمدن سپیده دم و سحر پس از تاریکی شب می باشد که می توان آن را به نمایان شدن حق پس از جولان دادن باطل به دلیل روشنگری تفسیر کرد. از سویی دیگر تلنگریست به ما که بدانیم پس از دوران ظلمانی غیبت کبری، هم اکنون بیش از همیشه در زمان قبل از طلوع خورشید صبح صادق و در یک کلام در عصر ظهور قرار داریم ان شاء الله...

یا علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۱ ، ۲۲:۴۴
مرکز اندیشه کوثر
۱۳ فروردين ۱۴۰۱

عصر جدید

چرا این دوره داوران این‌همه خرابکاری می‌کنند؟

هرساله و در روزهای برگزاری جشنواره فجر، وقتی از دیدن اثری فارغ می‌شویم، سوالی آزارم می‌دهد: «فیلم را دوست داشتی؟» و این سطحی‌ترین و عوامانه‌ترین سوالی است که ما جماعت مثلا دوست‌دار فرهنگ، که فکر می‌کنیم آسمان دهان گشوده و ما را به زمین انداخته تا در آن ده روز برای سینمای مملکت حرف بزنیم و تولید محتوا کنیم، از یکدیگر می‌پرسیم.

ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود؛ در مقابل بادی به غبغب می‌اندازیم که انگار حاصل سال‌ها هم‌نشینی با کاپولا و گدار و اسکورسیزی را قرار است به پرسشگر منتقل کنیم؛ و پاسخ می‌دهیم: «نه! دوست نداشتم»

این عبارات ساده‌انگارانه و سطحی شده، از آن ده روز جشنواره فجر فراتر آمده و هر شب در این مسابقه‌ای که قرار است مثلا «عصر جدید»ی را برایمان بسازد، تکرار می‌شود.

داوران مبنای داوری‌شان را «دوست داشتن یا دوست نداشتن» گذاشته‌اند، آن دیگری «حوصله سر بر بودن یک استعداد» را بهانه‌ای می‌کند برای مخالفت با آن و یکی دیگر هم گذاشته‌اند که بگویند «همه این نظرات علمی است» که امیدواریم حداقل این یکی، «مافیا» نشود و «دکتر» باقی بماند تا حداقل چند شهروند را نجات دهد.

در لغت‌نامه دهخدا تعاریف مختلفی از «داوری» ارائه داده‌اند که وجه مشترک آن، تشخیص میان حق و باطل و یا نیک و بد است.

سوال اساسی از داورانی که میخواهند سازندگان «عصر جدید» کشورمان را داوری کنند، این است که اگر مبنا و معیار شما برای داوری و تشخیص درست و غلط، «دوست داشتن و نداشتن» و یا «حوصله سر بر بودن و نبودن» است، تفاوت شما با آن مخاطب عامی که در خانه نشسته و برای هر اجرا دست می‌زند و یا روی ترش می‌کند چیست؟

هر دو برای واکنش خود به یک چیز رجوع می‌کنید و آن علایق و سلایق ذاتی‌تان است نه فهم دقیق از یک هنر، استعداد و یا مهارت.

اگر ما جا شما بودیم، آیا جملاتی سطحی‌تر از آنچه که هست می‌گفتیم؟ قطعا نه.

ای کاش به مفاهیم رحمی شود.

داوری کردن در هر حوزه‌ای، به اذعان بزرگان آن حوزه، یکی از سخت‌ترین کارها است؛

حداقل ما به عنوان بیننده حواس‌مان باشد که مفهوم داوری، انقدر لوث نیست.

این داوری به مخاطب کمک نمی‌کند که بفهمد، اثر خوب کدام است و اثر بد کدام.

یعنی باز هم رشد مخاطب به کناری می‌رود و تصمیم بر اساس سلیقه، محور می‌شود.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۳۵
مرکز اندیشه کوثر
۱۲ فروردين ۱۴۰۱

موقعیت مهدی

«موقعیت مهدی» موقعیت زندگی است و عشق.

هرگاه صحبت از عشق به میان می‌آید، قانون و منطق رنگ می‌بازند؛ پس می‌توان به حکم بی‌اعتباری منطق در میدان عشق، «موقعیت مهدی» را نه یک فیلم دفاع مقدسی که یک عاشقانه مقدس دانست که عشق دو برادر، دو رفیق و دو عزیز را برایمان بر پرده نقره‌ای، نقاشی می‌کند.

«موقعیت مهدی» ما را با قهرمان یکی می‌کند؛ با خنده‌اش می‌خندیم، با گریه‌اش اشک می‌ریزیم، با شادی‌اش شاد هستیم، در غم برادرش مغموم می‌شویم و آنگاه که مهدی، عزم سفر می‌کند، خود را در «موقعیت مهدی» قرار می‌دهیم؛

نام خود را به فراموشی می‌سپاریم، بار سفر سبک می‌کنیم و می‌خواهیم دست در دست مهدی، قدم در مسیر گمنامی و مانایی بگذاریم؛ اما ناگاه به خود می‌آییم و می‌بینیم ما فقط ناظران عشق بازی این مردان خدا هستیم و نهیبی زده می‌شود و می‌فهمیم که «ما را بدان شه بار نیست. »

«موقعیت مهدی» ، موقعیت زندگی است

زندگی در عین مرگ

که اگر شهید، زنده نبود و نور نبود، مگر می‌شد چنین اثری خلق کرد و این چنین روح را در سالن خشک سینما جاری ساخت و نور را در اتمسفر تاریک آن، نشر داد؟

عجب هنرمندی است آنکه نور را نقاشی می‌کند و رنگ روح به آن می‌زند...

«موقعیت مهدی» موقعیت شیدایی است و هادی حجازی‌فر هنر شیدا شده خود را در آن متجلی کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۱ ، ۲۳:۵۹
مرکز اندیشه کوثر

بمناسبت سالگرد شهید فخری زاده:

شهادت دکتر محسن فخری زاده اتفاقی عادی نبود ، تحلیل‌های امنیتی-سیاسی درباره عملیات تروریستی جمعه 7 آذر از همان ساعت اولیه درز خبر شروع شد. از دست دادن یک چهره مهم که قدرت ملی مان را مدیون او و امثال او هستیم سنگین است، اما سخت‌تر از آن دیدن وضعیت اسف‌بار نظام سیاسی-رسانه ای ما در مواجهه با این حادثه تلخ است.

اتاق فکر و عملیات ترور می‌داند بخش موثری از اثر کارش روی افکار عمومی در همان ساعات و روزهای اولیه رخ می‌دهد، اینکه دستگاه عریض و طویل رسانه‌ای ایران چگونه با مخاطب حرف می‌زند و چه پیامی به آنها می‌دهد از نظر رسانه‌ای حتما اندازه اصل واقعه اهمیت دارد.

اما ما چه کردیم؟

اصل جنایت حدودا نیم ساعت مانده به 3 بعدازظهر جمعه رخ داد و خبرهای اولیه به صورت غیررسمی حدودا 2 ساعت بعد دست به دست شد، کاری به این ندارم که کدام فرد رسانه‌ای یا غیر رسانه‌ای زودتر مطلع بود اما رسانه‌های رسمی تقریبا از انتشار خبر اولیه عقب ماندند.

مشکل بزرگتر نوع معرفی شهید فخری‌زاده بود، جالب است سیاسیون در 24 ساعت بعد مکرر به ضعف سیستم حفاظتی شخصیت مهم شهید ترور اخیر انتقاد می‌کردند اما خودشان اندازه سر سوزنی درباره اینکه او را چگونه به افکار عمومی باید معرفی کرد فکر و ایده نداشتند!

شبکه خبر که اگر در این جور وقایع کاربرد نداشته باشد دیگر بناست به چه دردی بخورد را برای نمونه ببینید؛ در اولین واکنش رسمی تلویزیون شهید فخری‌زاده دانشمند هسته ای معرفی شد، دقایقی بعد تبدیل به دانشمند برجسته دفاعی شد و تا ساعت‌ها رسانه‌های رسمی برای معرفی مهمترین چهره روز سردرگم بودند.

همه استراتژیست های رسانه‌ای که هفتاد سمت رسمی و غیر رسمی هم در کشور دارند هیچ ایده‌ی خاصی برای مواجهه رسانه‌ای با ترور مردی بزرگ مانند محسن فخری‌زاده نداشتند.

از برخی جزییات می‌گذرم و فقط توجه شما را به تغییر ادبیات رسانه‌ها بعد از پیام رهبری معظم انقلاب و مطالعه ی آنها جلب می‌کنم، جایی که همه فرمان‌ها به یکباره 180 درجه چرخید!

معضل معرفی شهید بزرگوار با ورود رهبری حل شد اما حرف‌های تکراری و بی‌سر و ته که از مسئله مخاطب درباره واقعه دور است همچنان تا مدت‌ها ادامه داشت.

با از دست دادن شهید فخری‌زاده ضربه بزرگی خوردیم، اما در طول ساعات پس از  ترور او ضربات بزرگتری به خودمان زدیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۰۰ ، ۰۰:۰۲
مرکز اندیشه کوثر