مرکز اندیشه کوثر

دارای مجوز از سازمان تبلیغات اسلامی مشهد مقدس
مشخصات بلاگ
مرکز اندیشه کوثر

سلام علیکم
لاحول و لا قوه الا بالله
ان شاء الله با عنایت حضرت فاطمه سلام الله علیها، وبلاگ مرکز اندیشه کوثر زیر نظر تشکیلات محبان الزهرا (س) از تاریخ 7 اسفند 1399 مصادف با ولادت امام علی (ع) آغاز به کار می کند. امید است نگاه ویژه آن حضرت شامل حال این تشکیلات گردد و عنایات ایشان هادی و گره گشای راهمان باشد.
پروردگارا ما را برای خودت و برای راهت و برای نظام اسلامی و انقلاب مهدوی تربیت بفرما.
یا علی

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهل بیت» ثبت شده است

۱۷ مرداد ۱۴۰۱

عُجب در عزاداری

قرآن گفته فلسفه خلقت، بندگی کردن است و مغز این بندگی، در محبت است. اما این دو تفاوتی حیاتی دارند.

عبادت چه از انفاق، تواضع، ذکر، سخاوت و ... ، با غروری به نام «عُجب»، لکه دار می شود. گفته اند عُجب همچون راه رفتن مورچه ای سیاه در شبی تار و ساکت، وارد قلب می شود.

اما محبت در ذات خود، دور از عُجب است و به سختی دامنش بدین رذیلت آلوده می گردد.

از آنجا که عزاداری امام حسین و اهل بیت علیهم السلام، تماماً بر مدار محبت و مودت استوار است، عُجبی ندارد. چرا که اگر در اقامه عزا هزینه کردن است، امام بیشترش را داده، اگر به سر و سینه زدن است، اولاد امام بزرگترش را انجام داده اند، اگر طی طریق باشد کاروان اسرا به قدر ۲۰۰۰ کیلومتر راه همراه سختی و شکنجه طی کرده اند. در این وادی نذری می دهند به قدر لقمه ای غذا یا جرعه ای آب خنک تا گرسنگی و تشنگی هم نماند، تا نکند بخاطر تحمل و تقبل سختی ها، منت و عجبی در دل بوجود آید. تیر خلاص سخن آنکه، بیشترین سختی را قمر بنی هاشم برای امام حسین تحمل کرد و آخر هم شرمنده برای امام جان داد. ما کجاییم؟ چکاره ایم؟ هیچ .... پس چه عجبی؟ چه غروری ؟

تنها گاهی از سر کثرت عزاداری یا زیارت، قدری از عجب پاپیچ می شود. با این ذره از عجب چه کنیم؟

باید دانست برای رفتن به زیارت همواره ما بدهکار حسینیم، نه اینکه عجبی داشته باشیم؛ و اگر به هر دلیلی زیارتمان تاخیر می افتد، مدیون هستیم. در خصوص شرکت در روضه و عزاداری نیز با این همه اکرام و اطعام، جز خجلت عجبی می ماند؟ مگر ما در برابر امام حسین و خانواده مکرمش چه کرده ایم؟ هیچ ...

در ثانی هیچ کدام نمی توانیم ادعا کنیم با سیر و سلوک و ریاضت چندین ساله به این محبت رسیده ایم، که بازار گرم محبت سیدالشهدا آنقدر فراگیر بوده که هر کدام به قدری نمک گیریم. پس عجب از نشستن سر سفره کرم ایشان هم وجهی ندارد...

القصه محبت امام حسین آنگونه است که با عجب و منت میانه ای ندارد. سید شهیدان در شب عاشورا به یاران در همان ابتدا نگفت که خیلی بر من منت گذاشتید که یاری ام کردید! بلکه گفت این قوم با من کار دارند و با حضورتان یا بی حضورتان، من را خواهند کشت و خانواده ام را به اسارت می برند. پس جان خود بردارید و بروید... اینجا یاران بجای احساس عجب و منت به التماس افتادند که بمانند و در این حالت قلبی ملتمسانه ایشان، اندک عجبی هم اگر در دلشان بود، ریخت و روز عاشورا محبتی خالص را به منصه ظهور گذاشتند که تا هرچه تاریخ هست، انسانیت بر سر سفره ایشان متنعم و الهام گیر خواهد بود.

محبت امام حسین در قیامت خریدار دارد.

 

 برگرفته از سخنان استاد علیرضا پناهیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۷ مرداد ۰۱ ، ۱۶:۳۴
مرکز اندیشه کوثر

مدتی است به این فکر می کنم که اگر در این بازه زمانی و در این جغرافیا، چشم به جهان نمی گشودم، چه اتفاقی می افتاد؟ و زندگیم چه تغییری می کرد؟

یک جایی غیر از ایران مثلاً خوشبینانه باشم و فکر کنم کانادا ، آلمان ، مراکش و یا یکی از سرزمین های ملکه الیزابت مثلا استرالیا. خب در این صورت احتمالا در دوران نوجوانی عکس های هری کیول و تیم کیهیل را روی در و دیوار اتاقم می چسباندم.

آخر هفته ها با رفقا راگبی بازی می کردیم و هرسال تعطیلات به همراه girl freind ام برای موج سواری و شنا به سواحل گلد کوست می رفتیم.

دردوران جوانی احتمالا تشکیل خانواده می دادم، و درکمال آرامش به زراعت و یا هرکار دیگه ای که داشتم می پرداختم و پول در می آوردم و شاید نهایتِ دغدغه و فعالیت اجتماعی ام دفاع از کوالا های درمعرض انقراض و یا حفاظت از دیواره بزرگ مرجانی می بود؛

دردوران میانسالی و پیری زمانی که فرزندان و نوه هایم دور و بر من را گرفتند، وقتی از من سوال می شد:

- درباره ایران چه میدانی؟

اول چهارتا فحش به خداداد عزیزی می دادم و بعد می گفتم بمب اتم. یا وقتی از من درباره اسلام می پرسیدند در  جواب می گفتم:

me: Islamic women are beautiful.

Questioner: Just this?.

me: No , Isis(داعش)

علی ایحال یک زندگی آرام و بی دغدغه و بی خبر از اسلام می داشتم.

البته این درصورتی است که یک تروریست راستگرای افراطی خشن نمی بودم.

چون در این صورت یک اسلحه برمی داشتم و می رفتم داخل یکی از مسجد های ملبورن و اولین مسلمونی که به من می گفت Hello brother را به گلوله می بستم، اما خب اینطور نشد و من شانس آوردم.

من در بین204 کشورجهان در ایران به دنیا آمدم و درطول تاریخ چندهزارساله ایران در دهه اول حکومت جمهوری اسلامی پا به جهان گذاشتم، حکومتی که شرق و غرب خواهان نابودیش هستند (عجب شانسی، نخندین)

من شانس آوردم دریک خانواده مذهبی و دغدغه مند به دنیا آمدم که ازهمان ابتدای نوجوانی به من آموختند:

دین ، فقط نماز ، روزه و هیئت نیست...

دینِ ارثی تو به درد نمی خورد؛ باید تحقیق کنی و باید با عقلت دین را بپذیری، دین باید سبب حرکتت باشد و من شانس آورده ام که در تنها حکومت مردم سالار شیعه ی تاریخ، به دنیا آمدم که داعیه دار برپایی سنت اهل بیت(؏) و هدفش زمینه سازی برای ظهور است.

تامل میکنم و به خودم میگم: روا نیست با این همه شانس، سقف دغدغه هایت کوالا ، کانگرو و تفریح باشد... بماند، حرف زیاد است...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۲۳
مرکز اندیشه کوثر