سیاست ابهامآمیز
الف) نقد دیپلماسی و ضرورت هماهنگی قوا
سیاست ابهامآمیز به سیاستی گفته میشود که اهداف آن به طور عمدی یا غیرعمدی شفاف و واضح بیان نمیشوند. اگر در وضعیت کنونی کشور، میان رهبری، مسئولان، نیروهای نظامی و دستگاه دیپلماسی، چندصدایی دیده میشود، زمانی مفید است که به عنوان یک ابزار راهبردی برای خرید زمان و ایجاد فرصت جهت بازسازی و گمراهی فعالیتهای جاسوسان به کار میرود، ولی اگر این سیاست القای گیجی و سردرگمی به دشمن کند، نتیجه معکوس دارد. این روزها برخی اظهارات تیم دیپلماسی و مسئولان سیاسی دولت به جای تقویت بازدارندگی، ترس و تردید مسئولان را به دشمن منتقل کرده و باعث جسارت بیشتر آنها شده است. به طوری که در اظهارات مقامات آمریکا و رژیم صهیونی نمایان است. نمی توان به تیمی که تجربه برجام را نیز با ناپختگی و شکست کامل پیش برده بود، خیلی خوشبین بود. بنابراین سیاست ابهام آمیز زمانی مفید فایده است که مسئولان از حالت انفعال خارج شده و در تقابل روانی و شناختی، فعال و آفندی عمل کرده تا پیام قدرت را به دشمن منتقل کنند. در این میان بازی سیاسی کهنه که «رهبری بر اجرای سیاست ها نظارت دقیق دارد»، دوباره از بلندگوها به گوش می رسد؛ در حالی که بر اساس قانون اساسی و مشی آقای خامنه ای، رهبری سیاستهای کلی نظام را تعیین و ابلاغ میکند، اما در سطح اجرایی این سیاستها، دولتمردان هستند که نقش دارند. گاهی به همین دلیل مواضع و دیدگاههای رهبری با عملکرد اجرایی دولت تفاوت داشته و سیاستهای کلان به طور کامل و دقیق اجرا نمیشوند. تا جایی که رهبری در پاسخ به سوال یک دانشجو به صراحت و با لحنی اعتراضی به این شبهه پاسخ داده و اذعان کرده اند بین فرمان رهبری و عملکرد مسئولان فاصله است.
ب) اجتنابناپذیری جنگ اخیر پیامدهای ارسال پیام ضعف به دشمن
اما با تحلیل زمینه های تاریخی و بررسی روندها میشد نتیجه گرفت که جنگ اخیر از مدتها پیش از ۷ اکتبر کلید خورده و اصلا وقوع آن اجتنابناپذیر بوده است. این موضوع ناشی از ماهیت تقابلی و تضاد شرایط تاریخی، جغرافیایی و هویتی دو طرف است که راهی جز برخورد مستقیم باقی نگذاشته است. اما نحوه مواجهه با این واقعیت، نوید هوشمندی مسئولان را نمی دهد! ترور شهید رئیسی از ترس پیامدهای آن بازگو نشد ولی مگر با این کتمان حد یقفی برای دشمنی ها بوجود آمد؟ تنها موجب ارسال پیام ضعف به دشمن شده است. وقتی کشوری جرأت قبول واقعیت ترور رئیس جمهورش را ندارد، به این معناست که از تبعات انتقام واهمه دارد! اینجا فقط رئیس جمهور نیست که ترور می شود، بلکه بازدارندگی ایران است که قربانی می شود. در این رابطه، سخنان وزیر امنیت داخلی اسرائیل است که پس از شهادت شهید رئیسی، اعلام کرد: «بزرگترین حامی مقاومت را از سر راه برداشتیم.»، تأمل برانگیز است. از آن روز ورق تقابل به سمتی برگشت که سلسله عملیات های دشمن صهیونی به مرحله ای رسید که در نهایت منجر به جنگ ۱۲ روزه اخیر شد که اگر آن روزها ضعف و ترس در مواضع ما نبود، شاید اجتنابپذیر میبود. روزهایی که رهبری حرف از غضب الهی در عقب نشینی غیر تاکتیکی می کرد!
ج) ضرورت واکنش مناسب
ضعف در پاسخ به تهدیدات دشمن و عدم وحدت واقعی میان مسئولان، پیامدهای منفی قابل توجهی بر امنیت ملی دارد. پاسخ به تهدید که در قواره قواعد بازدارنگی باید باشد، اما وحدت بر سر چه چیز؟ وحدت و وفاق تنها زمانی ارزشمند است که منافع ملی کشور را تضمین کند و بر پایه اصول و استقلال سیاسی باشد. وحدتی که به معنای تجمیع تمام آرا و نظرات در یک ظرف شرایط باشد، کاملا غیرعملی و در تضاد با منافع ملی است، همچنانکه در مشی اغلب گروه های سیاسی؛ غربزدگی، سنتگرایی، منافع گروهی و دعوای سیاسی ضریب بالاتری نسبت به منافع ملی داشته و دارد! بنابراین لازم است مسئولان و مردم در هماهنگی ذیل امر ملی، با اتخاذ مواضع محکم از تمام ظرفیت ها علیه دشمنان، استفاده نمایند. این تنها نسخه ای است که درمان این روزهای سخت و سرنوشت ساز است. امید که قدر زمان را بدانیم.