فعل غیر انقلابی با فاعل انقلابی!؟
چند سوال:
چرا عرضۀ روایت پیشرفت را نداریم؟
چرا دست آوردهای فکر انقلابی همیشه مکتوم میماند و ذهنیت مردم نسبت به فکر انقلاب همواره منفی است؟
چرا حتی جبهۀ انقلاب نگاه مثبتی به عملکرد جریان انقلابی ندارد؟
چرا نمی توانیم خطاهای نظری و عملی و فکرها و عملکرد خطرناک جریان مقابل را به خوبی ترسیم کنیم؟
چرا شکستها و ضعفها و حتی پلشتیهای جریان بیانقلاب یا ضدانقلاب همه کمال است و کمالات جبهۀ انقلاب همگی بیارزش یا زشتی و عار؟
آیا رسانه در دست ما نیست؟
چرا برخی بدون دقت چنین تصوری از صحنه دارند؟
مشکل این لالبودگی در کجا است؟
چرا این مشکل (هر چه که هست) بعد از این همه ضربه خوردنهای ما کماکان پابرجاست؟
و اما پاسخ:
زیرا تصویر ذهنی روشن و مشترکی از فکر انقلابی نداریم. هم کار اندیشه می خواهد و هم کار رسانه. انقلاب چیست؟ انقلابی کیست؟ پس نمی توانیم مقایسه ای بین افکار سنتی و انقلابی، یا مدرن و انقلابی و ... داشته باشیم.قطعا مقایسه بین دستاوردها هم ممکن نیست.
این فضا خوراک لاشخورهای سیاسی و پروژه بگیرهاست تا بنشینند و مصادره کنند، روایت جعلی بسازند، وارونه کنند، انقلابی ها را ببرند در مارپیچ سکوت و ...
این جا رسانه داریم با صد هزار کارمند ولی چون ماقبل آن اندیشه و برنامه نیست، کاربری خوبی هم به ما نمی دهد. در تاریخ مدرن، هم لیبرال ها دوره انقلابی گری داشتند و هم سوسیال ها. و هر کدام مثلا در اقتصاد یا حکمرانی و ... حرف ها و برنامه هایی داشتند و خروجی کارهایشان مشخص شده و روی همه این ها مطالعه گردیده است. به عنوان مثال بعد از انقلاب اسلامی تا الآن ما هم اقتصاد دولتی و هم سرمایه داری و اندکی تعاونی داشتیم که دو مورد اول در مبنا با اقتصاد اسلامی زاویه دارند اما! اما! اما! جالب اینجاست که مجری همه اینها مدعیان انقلابی گری بودند. نتیجه اینکه فعل غیر انقلابی با فاعل انقلابی، آنهم با کلی پیامد مثبت و منفی را به نام انقلاب بنویسیم یا غیر از انقلاب؟
از این معانی باید شروع کنیم.