جعبه سیاه
برخی دوستان ادعاها و مواضع محیر العقول و فرار به جلوی اصلاحطلبانی چون آقایان تاجزاده و آشنا را میگذارند به حساب کجفهمی این افراد، درحالیکه همه چیز به استراتژی سیاسی و حساب شده آنان برمیگردد.
راجع به شخص آقای تاجزاده بگوییم که ماموریت او خطدهی و خطشکنی علیه رهبر انقلاب است و توییتهایش را برایش مینویسند.
درخصوص کانال وی نیز باید گفت که رصد و فعالیت گستردهای دارد و به مثابه یک سایت تحلیلی-خبری شبکهساز عمل میکند که حداقل دو نفر ادمین را میطلبد برای این حجم از کار. اما چرا امثال آقای تاجزاده این مواضع محیر العقول را اتخاذ میکنند؟
پاسخ همان است که در مورد آمدنیوز بود و اکنون از منظری دیگر به آن میپردازیم.
اولا اگر دولت و اصلاحطلبان بویی از شرمندگی میبردند، در همان دولت اول آقای خاتمی باید برای همیشه در تاریخ دفن میشدند. علت تداوم و تَکرارشان طی ادوار مختلف، ملکه رفتاری دروغ و وقاحت، و سوارشدن بر جهل هوادارانشان است.
ثانیا برای هر سطح مطلبی، یک شأن مخاطبی وجود دارد. یک ادعا هرچقدر هم که سبک و سخیف باشد، هستند کسانی که خریدار آن باشند.
ثالثا شایعات و شبهات تولید شده توسط ماشین جنگ رسانهای اصلاحطلبان و ضدانقلاب، جبهه انقلاب را درگیر جنگ روانی فرسایشی و تمام عیاری کرده که دیگر فرصت و توانی برای مطالبه و مؤاخذه نمیگذارد. وقتی مشغول دفاع و پاسخگویی همیشگی باشیم، هیچوقت نوبت مطالبه نمیرسد.
بماند که آقای تاجزاده با راهبرد طلبکاری همیشگی بیش از دیگر همقطارانش سر زبانها افتاده و تبدیل شده است به لیدر رسانهای اصلاحات.
آقای حسام الدین آشنا نیز دارای وضعیت مشابهی است، با این تفاوت که مسؤلیت دولتی و اندک شأن علمی نیز دارد که تاحدودی ملاحظه آن را میکند.
کیست که نداند مشاور عملیات روانی آقای روحانی نقشی را برای او دارد که آقای روحانی برای مرحوم هاشمی داشت: جعبه سیاه امنیتی و رابط رئیس جمهور وقت با ...
کسی که شأنی جز دامادی آقای دری نجفآبادی، وزیر وقت اطلاعات نداشته و به واسطه یک رابطه موروثی تا معاونت وزارت اطلاعات بالا کشیده شد، حتما وارد ارتباطات خطرناکی هم میشود.