ترمزهای انقلاب !
اصلاح طلبی یعنی منافع حزبی به هر قیمتی و هر وسیله ای حتی بی شرفی و وطن فروشی!
اصولگرایی یعنی بی عرضگی و در عین حال میدان ندادن پخمه های کهنسال صدر نشین حزب مورد نظر به جوانان نخبه دغدغه مند انقلاب!
اصلاح طلبی یعنی گرفتن رای و محبوبیت به وسیله تحریک شکم و زیر شکم خلق الله!
اصولگرایی یعنی به باد دادن محبوبیت انقلاب و اسلام به وسیله ی پخمگی و غرور پدرخوانده های حزب!
اصلاح طلبی یعنی استفاده ابزاری از مراجع و علما!
گاهاً تایید و گاهاً تکفیر!
اصولگرایی یعنی ترس و مصلحت اندیشی احمقانه از نقد انقلابی عملکرد سیاسی و مواضع دو پهلوی برخی مراجع!
اصلاح طلبی یعنی جوان، جور میکنم برقصی، توی جنس مخالف بلولی ، هر شکلی خواستی بگردی ، فقط طرفدار صرف و افراطی من باش و دغدغه و آرمان فراتر از شکم نداشته باش!
اصولگرایی یعنی جوان، من شعار آرمان ها رو میدم، تو برو برای آرمانهامون بجنگ و...!
اصلاح طلبی یعنی کلی همایش و کنگره و جلسه بی خاصیت با تمِ کراوات و غربزدگی و...
اصولگرایی یعنی کلی همایش و کنگره و جلسه بی خاصیت با تمِ چفیه و مداحی و عکس شهدا!
اصلاح طلبی یعنی کلی آقازاده غربزده و هرزه و فاسد میلیاردر اونور آبی!
اصولگرایی یعنی کلی آقازاده یقه دیپلمات ریشو و پست و مقام دار اینور آبی!
اصلاح طلبی یعنی حمایت همه جانبه از مفسد اقتصادی هم حزبی!
اصولگرایی یعنی استفاده ابزاری از مفسد اقتصادی برای کوبیدن هم حزبی سابقی که دیگه تمکین نمیکنه!
اصلاح طلبی یعنی تا نابودی جناح مخالف متحد باشیم و هیچ تفاوت اندیشه ای بینمون باعث اختلافمون نشه!
اصولگرایی یعنی هر اختلاف نظر کوچیکی رو تبدیل کنیم به معضل و بحران حزبی و تکفیر همدیگه!
اصلاح طلبی یعنی به لجن کشیدن واژه ی آزادی و تقلیل آزادی به بی بند و باری و لااوبالی گری!
اصولگرایی یعنی برخورد قهر آمیز و ایجاد دافعه حداکثری کردن برای واژه دین!
اصلاح طلبی یعنی ، سلطنت طلب و آتئیست و فمنیست و دموکراسی خواه و هرزه و رقاصه و...رو متحد کن علیه انقلاب!
اصولگرایی یعنی هر روز یه نمایندگی و شعبه انحصاری زدن برای انقلاب با اسامی مختلف و کوبیدن رفقای سابق!
پی نوشت؛
در نهایت اصولگرایی و اصلاح طلبی یعنی کوبیدن هماهنگ هر با عرضه ای که بخواد سفره فسیل ها و پخمه های لیبرال رو جمع کنه!
چه ریشوی یقه بسته
چه کراواتی سه تیغه!