کانون فرهنگی مرکز اندیشه کوثر

دارای مجوز فعالیت از سازمان تبلیغات اسلامی استان خراسان رضوی
مشخصات بلاگ
کانون فرهنگی مرکز اندیشه کوثر

سلام علیکم
لاحول و لا قوه الا بالله
ان شاء الله با عنایت حضرت فاطمه سلام الله علیها، وبلاگ مرکز اندیشه کوثر توسط جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی زیر نظر تشکیلات محبان الزهرا (س) از تاریخ 7 اسفند 1399 مصادف با ولادت امام علی (ع) آغاز به کار می کند. امید است نگاه ویژه آن حضرت شامل حال این تشکیلات گردد و عنایات ایشان هادی و گره گشای راهمان باشد.
پروردگارا ما را برای خودت و برای راهت و برای نظام اسلامی و انقلاب مهدوی تربیت بفرما.
یا علی

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماشه» ثبت شده است

نباید غافل شد که در میان دشمنی دشمنان ، بر نحوه دوستی مدعیان نیز نظارت کنیم...

شاید بتوان گفت در حال حاضر روسیه و چین، ایران را ضربه گیر خودشان کرده اند؛ زیرا که جدال روسیه و چین با غرب حتمی بوده ولی به نوعی تلاش می کنند تا آن را عقب بیاندازند یا سیاست گذر از بغل را در پیش گیرند. علی الخصوص اینکه در حال حاضر سطح تنش روسیه با اروپا و چین با آمریکا به حد بی سابقه ای افزایش یافته است؛ پس آنها نیز مجبورند وسط میدان بیایند...

دیپلماسی ایرانی اگر باهوش باشد جنگ قطعی خودش با غرب را باید آنقدر تأخیر بیاندازد که روسیه و چین دیگر نتوانند شانه خالی کنند...

روسیه با غرب درگیری نظامی دارد، ولی منافع ملی آنها ایجاب می کند که ایران را جلو نگه دارند تا جایی که تضعیف آمریکا در جنگ با ایران فاکتور شود. زیرا به لحاظ ژئوپلتیک ایران به منطقه خطر نزدیک تر است تا آنها و قطعاً نوبت ایران زودتر خواهد رسید. منتهی اینجا سیاست خارجی ماست که باید شروع کند به دیپلماسی شبکه ای و تهاجمی تا روسیه متقاعد شود که سهم خودش را در این جنگ بپردازد. به شرط آن که وزارت امور خارجه با ابتکار عمل نسبت به ارسال سیگنال قوت اقدام کند نه ژست بیچارگی...

و اما چین ... چین از نظر داخلی پاشنه آشیل های خطرناکی دارد که باید خیلی مراقب باشد. مثل قومیت گرایی، مثل خطر رکود احتمالی و بحران اجتماعی و همچنین محاصره دریایی از سوی دشمنانش... از دید دیپلماسی شبکه ای باید به چین القا کرد که ایران با آمریکا در حال مذاکره برای همکاری است تا فشارهای اقتصادی را کم کند و علاوه بر کاهش تحریم ها ، پیشنهاد سرمایه گذاری در ایران نیز داده شده است...  و این در حالی است که چون رقیب اول آمریکا در فاز جنگ اقتصادی چین می باشد، اگر ما پیشنهاد ایالات متحده را رد کنیم، خیلی برای ایران گران تمام خواهد شود... بنابراین در این بین شما چینی ها چه نقشی را می توانید ایفا کنید؟ ما می توانیم در قبال سرمایه گذاری بیشتر چین در ایران و فعال نمودن بندرها و کریدورهای هوایی و زمینی، پشتیبانی نظامی، همکاری در پروژه های فضایی و هسته ای و ... مذاکرات با آمریکا را نیمه کاره رها نموده، و حتی با میانجیگری و نفوذی که در کشورهای مسلمان مانند پاکستان و مالزی و اندونزی داریم آنها را به سوی چین سوق داده تا سطح همکاری با آمریکا را کاهش دهند.

می توان حدس زد که شاید قیافه بیچارگی از سوی وزارت خارجه و قیافه اقتدار از سوی مسئولین غیر دولتی و نظامیون یک وضعیت ابهام آمیز را برای غرب و شرق ایجاد می کند.

ابهام در اینکه ایران در چه شرایطی هست؟

شرایطش طوری هست که با یک بزن و فرار کن دچار بحران شود؟

 یا نیاز به شورش از درون جامعه دارد؟

یا باید با ایران وارد درگیری مفصل شد؟

 همین مسئله شاید جنگ حتمی را به عقب انداخته باشد...

حال اینکه این مدل استراتژی آیا قبلا در تاریخ چه از بعد زمان و چه از بعد مکان سابقه داشته است یا نه، جای بحث دارد... و آیا به شرط وجود، نتیجه مطلوب هم داشته است یا خیر؟

به هر صورت در حال حاضر نظام می تواند استراتژی دوگانه در نقش پلیس خوب ، پلیس بد را داشته باشد تا دشمن را مستاصل نماید... همین دوگانگی پلیس خوب و بد را با سیاست ابهام آمیز1 می توان مطرح کرد.

به عنوان مثال به صورت غیرمستقیم به غرب این پیام مخابره شود که نیروهای مسلح اصرار دارند که برای بازدارندگی دشمن ساخت بمب اتم را نهایی کنند و یا غافلگیرانه علیه یکی از متحدان غرب ماجراجویی نمایند،  و تا الان دولت مانع این امر شده است به شرط آنکه از سوی غرب انتظارات هر دو طرف برآورده شود! پس بیایید مذاکره کنیم و الا ...

یا اینکه عده ای در داخل حرف از تغییر دکترین هسته ای می زنند...

از سوی دیگر وزیر خارجه هم راستا با دشمن به صورت رسمی نابودی کامل سایت های هسته ای را اعلام می کند...

ولی نباید این امر دشمن را از نبود بازدارندگی هسته ای در کشور مطمئن کند زیرا مجدد حمله سنگین تری می کنند. واکنش های دیوانه وار ترامپ را بارها مشاهده کرده ایم!

از طرفی مسئله هسته ای ما بعد از بمباران کاملا پنهان شد و این خود باعث سردرگمی دشمن می شود...

همچنین می توان اینگونه به دشمن فهماند که « این امکان وجود دارد به خاطر حمله احمقانه شما، جریان تندرو درون حاکمیت ممکن است افکار عمومی جامعه ایرانی و حتی جامعه جهانی را به ساخت بمب اتم مجاب کنند. در نتیجه از ایران عذرخواهی کنید، غرامت بپردازید، ترمز نتانیاهو را بکشید وگرنه امکان دارد چند روز دیگر زلزله نگارهایتان گزارش هایی از آزمایش بمب های هسته ای با موشک های قاره پیما در ایران را را ثبت کنند... ما مخالف ساخت بمب های کشتار جمعی هستیم ولی شما همه پل های پشت سر خود را خراب کرده اید.»

اینگونه می توان بدون ارسال پیام ضعف، با کم ترین هزینه، بازی را به زمین طرف مقابل کشاند...

سیاست ابهام آمیز در اصل برای القای ترس به دشمن است هرچند فضای کنونی حاکم بر دولتمردان بیشتر گیجی در شرایط جنگی را به دشمن القا می کند. مضافاً اینکه بعد از برجام اصلا نمی توان با نگاه اعتماد به تیم دیپلماسی فعلی و تفکر غالب بر سیاست خارجه اش نگریست.

به معنی واقعی کلمه دنیای سیاست بسیار بی رحم و پیچیده است و نیازمند بازیگران کارکشته و حرفه ای...

پی نوشت:

1.رجوع شود به مطلب قبل با موضوع سیاست ابهام آمیز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۴ ، ۲۱:۲۷
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی

علوم سیاسی و شاخه‌های منشعب از آن، همچون سیاست خارجی و روابط بین‌الملل، به‌منزله‌ی یکی از ارکان اساسی علوم انسانی، مأموریت دارد به مطالعه‌ی مقوله‌ی «قدرت» و «حاکمیت» و نیز تبیین روابط اجتماعی سیاسی در بسترهای متنوع تاریخی و فرهنگی بپردازد. غایت این دانش، صرفاً شناخت ساختارهای رسمی قدرت نیست، بلکه تفقه در انگیزه‌ها، رفتارها و مناسبات ملت‌ها و دولت‌ها در چارچوب شرایط گوناگون تاریخی و محیطی است.

بدیهی است که تحصیل در این وادی، مستلزم احراز مجموعه‌ای از معارف و مهارت‌هاست؛ از جمله تفقه در دانش‌های همجوار همچون اقتصاد، حقوق، روان‌شناسی سیاسی، جغرافیای سیاسی، رسانه‌شناسی، روش‌شناسی تحقیق، و نیز تسلط بر زبان‌های بیگانه.
تحلیلگر سیاسیِ کارآمد باید علاوه بر برخورداری از مبانی نظری، مهارت‌های عملی و روشی را نیز در خویش تقویت کند؛ از جمله احاطه بر روش‌های تحقیق کمی و کیفی، اعم از تحلیل داده‌های آماری و بررسی کیفی گفت‌وگوها و منابع، تا بتواند استنتاجات خویش را بر اساس شواهد محکم استوار سازد. همچنین وقوف بر نقش‌آفرینی رسانه‌های روز در شکل‌دهی افکار عمومی و شناخت ژرف جغرافیای سیاسی، از لوازم اجتناب‌ناپذیر این مسیر است.

افزون بر این مقدمات، چند حوزه‌ی معرفتی وجود دارد که ممارست در آن‌ها، فهم و قدرت نقد و تحلیل دانشجو را به مرتبه‌ای برتر ارتقا می‌بخشد:

۱. فلسفه؛ رکن رکین اندیشه انتقادی و ژرف‌نگری

فلسفه، خصوصاً فلسفه‌ی سیاسی، همچون ستون فقرات علوم سیاسی است. دانشجو ناگزیر است با مفاهیم بنیادین این علم آشنا گردد تا بتواند در باب حقیقت قدرت، ماهیت عدالت و معیار مشروعیت حکومت، پرسش‌هایی بنیادین طرح و تحلیل کند. تأمل در نظریات افلاطون و ارسطو درباره‌ی مدینه و حکومت، یا آرای متأخرانی چون هابز، لاک و روسو، ریشه‌های فکری نظام‌های سیاسی معاصر را مکشوف می‌سازد.

نیز آگاهی از تاریخ فلسفه و مکاتب فکری چون لیبرالیسم، مارکسیسم و پساساختارگرایی، ابزار نقد و بازاندیشی در نظریات جاری را فراهم می‌آورد. فلسفه به دانشجو می‌آموزد که از سطح تحلیل‌های سطحی فراتر رود و با مسائلی چون «آیا دموکراسی یگانه شکل مشروع حکومت است؟» یا «حقیقت عدالت در فرهنگ‌های متفاوت چگونه تعریف می‌شود؟» مواجه گردد.
همچنین معرفت به مباحث هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی فلسفی، ژرفای تحلیل سیاسی را دوچندان می‌سازد.

۲. جامعه‌شناسی؛ مفتاح درک تحولات اجتماعی در عرصه سیاست

جامعه‌شناسی، به ‌مثابه علمی که به واکاوی ساختارها، نهادها و مناسبات اجتماعی می‌پردازد، مکمل ضروری علوم سیاسی است. فهم مقولاتی چون قدرت، نابرابری اجتماعی، هویت و فرهنگ سیاسی، زمینه‌ی تحلیل دقیق‌تر رویدادها را مهیا می‌سازد. دانشجو باید تحولات سیاسی را در ظرف اجتماعی آن‌ها مطالعه کند؛ چه آنکه بسیاری از جنبش‌ها، چون جنبش اشغال وال‌استریت یا جلیقه‌زردها، بی‌تحلیل ساختار طبقاتی و تأثیر رسانه‌های نوین، قابل درک صحیح نیستند.

۳. تاریخ؛ گنجینه عبرت‌ها و آزمایشگاه طبیعی سیاست

به تعبیر ابن‌خلدون، تاریخ آینه‌ای است که الگوها و سنن حاکم بر رفتار بشر را بازمی‌تاباند. بی‌اطلاعی از تاریخ، همچون طبابت بدون شناخت بیمار است. تاریخ نه تنها بستر شکل‌گیری وقایع سیاسی را می‌نمایاند، بلکه بصیرتی در پیش‌بینی روندها و پرهیز از تکرار خطاهای پیشینیان عطا می‌کند. بررسی جنگ سرد، انقلاب مشروطه، یا نهضت ملی شدن نفت، نمونه‌هایی است که می‌تواند فهمی عمیق از پیوند فرهنگ سیاسی، نقش نخبگان و تأثیر عوامل خارجی فراهم سازد.

۴. رویکرد اسلامی و بومی‌سازی علوم سیاسی

علوم سیاسی، در جامعه اسلامی، نمی‌تواند منقطع از مبانی وحیانی و میراث فکری فقاهت باشد. بومی‌سازی این دانش به معنای انطباق آن با مبانی قرآنی و سنت معصومین(ع) و نیز لحاظ‌کردن مقتضیات فرهنگی و تاریخی جامعه اسلامی است. بدین‌سان، نظریه‌های سیاسی غربی باید با معیارهای اسلامی سنجیده و آنچه مخالف با نصوص یا مقاصد شریعت است، نقد و تعدیل گردد. در این مسیر، تفقه در فقه سیاسی، اندیشه‌های سیاسی علمای اسلام و تجربه تاریخی تمدن اسلامی، راه‌گشاست.

بی‌گمان، علوم سیاسی در بافت‌های فرهنگی و تاریخی گوناگون، تعابیر و تطبیقات متفاوتی می‌یابد. در سرزمین ایران، که فرهنگ ایرانی_اسلامی، ستون هویت سیاسی و اجتماعی آن را شکل داده است، بر دانش‌پژوه این علم فرض است که علاوه بر مبانی فلسفی و جامعه‌شناختی، با الهیات اسلامی، تاریخ تمدن اسلامی و فقه سیاسی آشنا باشد.

مفاهیمی چون ولایت فقیه، عدالت علوی، و اصل استقلال خواهی و نفی سبیل، نه صرفاً آموزه‌هایی نظری، بلکه چارچوب‌هایی هویتی و راهبردی برای تحلیل صحنه سیاست در این سرزمین‌اند. این معارف، که ریشه در وحی و سنت دارند، قابلیت آن را دارند که مسیر تحلیل را از تقلید صرف نظریات غربی به سوی فهم بومی و واقع‌بینانه سوق دهند.

بومی‌سازی علوم سیاسی نیز مستلزم معرفت ژرف به تاریخ ایران، از عهد هخامنشیان تا عصر انقلاب اسلامی، و وقوف به ارزش‌ها و روحیات فرهنگی ملت است. تحلیلگری که از این بستر بی‌بهره باشد، چه‌بسا مفاهیم غربی چون لیبرالیسم دموکراسی یا سکولاریسم را بی‌اعتنا به تفاوت‌های مبنایی و تاریخی، به‌صورت تقلیدی و مکانیکی به‌کار بندد و نتیجه‌ای خلاف واقع به‌دست آورد.

خاتمه و حاصل سخن

از آنچه گذشت، روشن شد که تحلیلگر سیاسی موفق کسی است که میان سه ساحت دانش نظری ، مهارت‌های های روش شناختی و بینش بومیدینی جمع نماید:

دانش نظری، از رهگذر فلسفه، جامعه‌شناسی و تاریخ، پایه‌های فکری و تحلیلی را استوار می‌سازد.

مهارت‌های روش‌شناختی، همچون تحلیل داده‌ها و پژوهش میدانی، ابزار استدلال علمی و استنتاج مستند را فراهم می‌آورد.

بینش بومیدینی، با تکیه بر فرهنگ ایرانیاسلامی و آموزه‌های وحیانی، تحلیل را از انحراف به‌سوی سطحی‌نگری و تقلید بی‌چون‌وچرا از الگوهای بیگانه مصون می‌دارد.

چنان‌که کسی خواهد به تحلیل سیاست خارجی ایران پردازد، بدون درک ریشه‌های تاریخی روابط ایران و غرب، و بدون تأمل در جایگاه آموزه‌های اسلامی در سیاست‌گذاری کلان، به نتایجی ناقص یا حتی خطا خواهد رسید.

بنابراین، علوم سیاسی دانشی است پویا، چندبُعدی و نیازمند جمع میان عقلانیت نظری، مهارت عملی و حساسیت نسبت به زمینه‌های فرهنگی و تاریخی. فقدان این جامع‌نگری، تحلیل را به سطحی‌نگری، کلی‌گویی یا بدفهمی‌های پرخطر سوق می‌دهد. بر دانشجوی علوم سیاسی لازم است که خویشتن را به ابزارهای فکری و عملیِ لازم مسلح سازد تا نه‌تنها به فهم و تحلیل وقایع سیاسی توفیق یابد، بلکه در مسیر اصلاح جامعه، اقامه قسط و تحقق عدالت گام بردارد؛ که این خود، غایت قصوای سیاست در منطق اسلام است.

تقریری بر درس استاد فنائی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۰۴ ، ۲۱:۵۶
جمعی از جوانان انقلابی ایران اسلامی