طاقت نیاوردند...
یک نکتهی اساسی انقلابی ماندن است.
ببینید جلسه، جلسهی صمیمی و خصوصی است دیگر، جلسهی برادرانه است.
الان کاملاً جلوی چشم بنده هست که کسانی بودند که مثلاً سال ۵۸
ــ که بنده عضو شورای انقلاب بودم و آن وقتها هنوز رئیسجمهور هم نبودم ــ
میآمدند پیش ما که حالا خودمان جزو بچّههای انقلاب بودیم
و مثلاً با سوابق مبارزاتی فلان، مینشستند حرفهایی میزدند تند، داغ، آتشین
که ما چشممان خیره میماند که اینها چه کسانی هستند دیگر !
یعنی به تعبیر فرنگیمآبها سوپر انقلابی ؛
بعد برگشتند و انقلابی نماندند.
همان افراد با آن شیوهی برخورد، با آن شیوهی نگاه،
نتوانستند خط را ادامه بدهند، طاقت نیاوردند.
ببینید حقیقت قضیّه این است که طاقت نیاوردند !
اینکه کسی بخواهد وانمود کند که ما نگاه کردیم،
دیدیم این انتخاب بهتر از آن انتخاب است ؛
نخیر ، این حرفها نیست.
رفتن در این راه، ماندن در این راه طاقت میخواست،
طاقت نیاوردند . . .
مشکل تر از انقلابی بودن انقلابی ماندن است.
(از بیانات امام خامنه ای)